شعر «نور چشم مصطفی»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

بس كه رنگین است از عكس خزان هر سوهوا
بشكفد هر دم زشاخ ِ خامه ام رنگین گلی
ما ز سیر گلشن معنی، دلی وا می كنیم
نی غلط گفتم، چه آید زین پریشان گفته ها
تا نویسم شمه ای از مدحت شاهی كه اوست
نور چشم مصطفی" باقر" امام پنجمین
صنع حق را بود چشم و یاد حق را بود دل
كاخ ملت را ستون وقصر دانش را اساس
از وقارش چون بگویم شمه یی، نبود عجب
شمع فكر مدحش از فانوس دل تا روشن است
حد " واعظ " كی بود شاها تلاش مدح تو؟
هست ما را وقت تنگ و پای لگن و راه سنگ
دردمندم، نامرادم ، بینوایم، عاجزم
گر تو افروزی چراغم، آفتابم آفتاب!
گو سخن راه دعا سر كن دگر، زان رو كه هست
تا به دل، از دوستی و دشمنی باشد اثر 

واعظ قزوینی
---------------------------
منبع : سايت لبيك