امام باقر علیه السلام و آخوند درباری

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

زرارة بن اعین گوید: ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) در تشییع جنازه‏اى از قریش حاضر شدند، من نیز در خدمتش بودم، عطاء بن ابى رباح نیز از جمله حاضران بود، زنى در پشت جنازه ضجه مى ‏كشید و ناله مى‏كرد، عطاء به آن زن گفت: ساكت شو و صدایت بلند نشود وگرنه من بر مى‏ گردم، زن ساكت نشده، عطا برگشت. من به امام باقر (علیه السلام) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟ گفتم: زن ساكت نشد او نیز برگشت. حضرت فرمود: به تشییع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلى را با حق دیدیم و بخاطر باطل، دست از حق بركشیدیم حق مسلمان را ادا نكرده ‏ایم .
چون نماز میت خوانده شد، ولىّ میت به امام عرض كرد: برگردید خدا شما را رحمت كند، كه آمدن، شمارا ناراحت مى‏ كند، امام برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگردید، من هم با شما كار خصوصى دارم، فرمود: به راهت ادامه‏ بده ما با اجازه او نیامده ‏ایم تا با اجازه او برگردیم. بلكه از این عمل خواسته ‏ایم به اجر و فضل خدا برسیم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر مى‏ برد.*
عطاء بن ابى رباح از آخوندهاى دربارى بود كه بنى امیه بسیار تعظیمش مى ‏كردند، حتى در میان مردم جار مى‏ زدند: كسى جز عطاء حق فتوا دادن ندارد اگر او نباشد عبدالله بن ابى نجیح فتوا خواهد داد، عطاء یك چشم، پهن بینى، و بسیار سیاه رنگ بود چنانكه ابن جوزى در تاریخش گفته است (مرآت العقول) یعنى ظاهرش مثل باطنش چركین و تنفر آور بود. این گونه ناكسان بودند كه خانه‏ هاى وحى را به صورت خرابه ‏ها در آورده و مردم را از سعادت باز داشتند و با روسیاهى خداى خویش را ملاقات كردند.
این مطلب نیز قابل دقت است كه منصور خلیفه ستمگر عباسى مالك بن انس را در مكه ملاقات كرد، و از او در بسیارى از مسائل سؤالهاى و از فشارى كه عامل مدینه به او وارد آورده بود، اعتذار نمود و گفت: كتابى بنویس كه مردم را وادار به عمل به آن كنم، تا نظام واحد شریعتى بوجود آید و همه بر یك مفتى گرد آیند، ولى به شرط آن كه از على بن ابى طالب در آن كتاب چیزى نقل نكنى، مالك به شرط او عمل كرد و در «موطّأ» چیزى از على (علیه السلام) نقل نكرد. (الامام الصادق و المذاهب الاربعه: ج 2 ص 555).
در این كتاب كه شامل هزار و هفتصد و بیست حدیث است، از عبدالله بن عمر صد و پنج حدیث، از ابن شهاب زهرى صد و پانزده حدیث، از ابوهریره پنجاه حدیث، از عایشه چهل و هشت حدیث و از على بن ابى طالب (علیه السلام) تنها پانزده حدیث نقل شده و از حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام حتى یك حدیث هم نقل نشده است.
---------------------------------------
*كافى: ج 3 ص 171 - 172.