سعيد اموى كه بود

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

سعيد اموى جوانى بود كه حدود سى سال سن داشت وقتى كه او بچه بود پدرش از دنيا رفت و تحت تكفل پدربزرگش قرار گرفت ، او جوانى خود را همراه با پدربزرگش در خانه عثمان گذراند، آنها از طرفداران جدى عثمان بودند وقتى كه عثمان كشته شد آنهااز كسانى بودند كه طالب خون عثمان شدند.

در جنگ جمل سعيد از مردان جنگى در آن جنگ به شمار مى رفت ولى پدربزرگش به علت پيرى در مكه ماند. با شكست جنگ جمل به مكه برگشت و با پدربزرگش زندگى مى كرد تا اينكه در جنگ صفين شركت نمود اما هر از چندگاهى به كوفه مى آمد، سعيد نام قطام و زيبائى و حسن جمالش را شنيده بود. و چندين دفعه او را با نقاب ديده و متوجه زيبائى او شده و عاشق او گرديده بود اما جراءت خواستگارى از وى را نداشت چون قبل از حكميت (در جنگ صفين ) پدر او از طرفداران على عليه السّلام به شمار مى آمد و به هيچ وجه حاضر نمى شد دخترش را به جوان اموى كه خواستار مطالبه خون عثمان از على است بدهد ولى بعد از حكميت اين اميدوارى در سعيد بيشتر شد و منتظر فرصت بود كه به مقصودش برسد، او پس از اين كه پدر قطام و برادرش در جنگ نهروان كشته شدند به نزد لبابه آمد و از وى خواست كه واسطه خير شود و او را به قطام برساند، لبابه هم او را با حيله هاى خودش ‍ وادار به قتل على عليه السّلام رد و او را در اين كار تشويق و ترغيب كرد و بقيه مكر و حيله را به عهده قطام گذاشت .
سعيد جوانى خوش سيما و بى تجربه بود ولى عشق و علاقه اى كه به قطام داشت او را طورى شيفته اش كرده بود كه هيچ زنى را در دنيا زيباتر از قطام نمى دانست . وقتى لبابه درباره قطام با او صحبت كرد و طورى وانمود كرد كه آن دختر هرگز به نكاح او درنخواهد آمد، سعيد به لبابه وعده پول و جواهرات زياد را داد به شرطى كه قطام را حاضر به اين كار بكند، سعيد رفت تا منتظر اقدامات لبابه باشد.
-----------------------------------------------------
مؤ لف : جرجى زيدان
ترجمه و تحقيق : ابراهيم خانه زرّين / ايرج متّقى زاده