ميلاد نخستين ميوه نبوت و ولايت امام حسن مجتبي عليه السلام

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى،نخستين‏گل خوشبوى درخت نبوت و ولايت و اولين ثمره ازدواج على و زهرا به دنيا آمد. اولين‏هديه شيرين خدا به على مرتضى و فاطمه زهرا در مدينه منوره چشم به دنيا گشود. دراين مكان و زمان مقدس، كودكى متولد شد كه وجود ذى جودش ماه‏رمضان را قداست وشرافتى افزون تر بخشيد. خبر ولادت اولين نواده رسول خدا صلى‏الله عليه وآله‏به آن حضرت داده شد. پيامبر مشتاقانه به ديدار فرزند عزيز و ارجمندش به خانه‏على و زهرا سلام الله عليهما آمد كه او را دربرگيرد و نوازش كند.

طبق روايتى كه در كتب فريقين آمده‏است، پيامبر به اسماء فرمود: اسماء! فرزندم‏را بياور.
اسماء كه كودك را در پارچه‏ اى زردرنگ پيچيده بود، او را به خدمت‏ حضرت آورد.
پيامبر ناراحت ‏شد و فرمود: مگر نگفته بودم نوزاد را هرگز در پارچه زرد رنگ‏ن پيچيد؟ اسماء نوزاد را گرفت و در پارچه ‏اى سفيد رنگ پيچيد و او را به خدمت نياى‏ بزرگوارش آورد. حضرت اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپش خواند سپس روبه داماد گرامى ‏اش على كرد و فرمود:
يا على! او را چه نام نهادى؟
عرض كرد: اى رسول خدا ! من در نامگذارى‏اش هرگز بر شما پيشى نمى‏گيرم.
پيامبر نيز فرمود: من هم برخدايم سبقت نمى‏گيرم. فورا جبرئيل امين نازل شد وخدمت رسول خدا عرض كرد: يا محمد! خدايت‏سلامت مى‏رساند و مى‏فرمايد: چون نسبت على‏به تو نسبت هارون به موسى است جز اين كه پس از تو پيامبرى نيست لذا نام‏فرزند هارون را بر او بگذار. پيامبر فرمود: نام فرزند هارون چه بوده است؟
عرض كرد: شبر. فرمود: من زبانم عربى است. نام شبر در زبان عربى چه مى‏باشد؟
جبرئيل گفت: نامش حسن است. او را حسن نام گذار.
(ذخائر العقبى،ص‏120)
نامش حسن.. رويش حسن .. مويش حسن .. خوى دلجويش حسن ..
به به چه زيبا پسرى، چه رعنا مولودى. امروز خانه زهرا نور باران مى‏شود. فرشتگان‏به خدمت پيامبر براى عرض تهنيت مى‏آيند. ما هم از اين‏جا به خاندان رسالت تبريك‏مى‏گوييم. در صواعق المحرقه ابن حجر،ص‏115 آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «سمى‏هارون ابنيه شبرا و شبيرا و انى سميت ابنى الحسن والحسين بما سمى به هارون‏ابنيه; هارون نام دو فرزندش را شبر و شبير گذاشت و من نام دو فرزندانم را حسن وحسين مى‏گذارم، به همان نامى كه هارون فرزندانش را نام نهاد.» در كتاب‏كنز العمال، ج 6، ص 220، نقل كرده كه حضرت رسول دو فرزندش (حسن و حسين) را در دامان خويش نشانده بود و نوازششان مى‏كرد و مى‏فرمود: «ان ابنى هذين ريحانتاى من‏الدنيا; اين دو فرزندانم، دو گل خوشبوى من دردنيايند».
در مجمع الهيثمى ج‏9، ص‏181، از انس بن مالك نقل مى‏كند كه گفت: رسول خدا گاهى‏به سجود مى‏رفت، يكى از دو فرزندانش (حسن يا حسين) مى‏آمد و بر كمر حضرت مى‏نشست،پس حضرت سجود را طولانى مى‏كرد تا آن‏گاه كه خود كودك پايين بيايد. به او گفته‏مى‏شد: يا رسول الله! سجودت را طولانى كردى؟ مى‏فرمود: فرزندم، بردوشم سوار بود، خوش نداشتم كه او را به شتاب وادارم. و دراين زمينه روايات زيادى از كتب اهل سنت نقل شده‏است. در صحيح ترمذى، ج 2، ص 306،نقل شده كه رسول الله(ص) به فاطمه مى‏فرمود: فرزندانم را بياور تا آنها رااستشمام و بو كنم و آنها را در بغل مى‏گرفت و مى‏بوسيد و مى‏بوييد.
در مجمع الهيثمى، ج 9، ص 175، نقل شده كه شخصى از ابن الزبير (دشمن سرسخت اهل‏بيت) سؤال مى‏كند: چه كسى بيش از همه به پيامبر شباهت داشت؟ او پاسخ مى‏دهد: حسن‏بن على، از هر كس بيش‏تر به پيامبر شبيه بود و حضرت رسول بيش از همه به او محبت‏و علاقه داشت. او گاهى مى‏آمد و حضرت رسول در حال سجده بود، پس بركمرش سوار مى‏شدو پيامبر سر برنمى‏داشت تا خود كنار رود. در صحيح ترمذى، ج‏2، ص‏240، نقل شده كه‏اسامه بن زيد گويد: شبى به ديدار پيامبر رفتم، كارى داشتم. پس از آن‏كه كارم‏تمام شد، به حضرت عرض كردم: در زير عبايتان گويا چيزى پنهان كرده‏ايد؟ حضرت عبارا پس زد ديدم حسن و حسين بر دو زانويش نشسته‏اند. فرمود: اين دو، فرزندانم‏هستند. خداوندا! من آنها را دوست مى‏دارم، پس دوست‏بدار هر كه آنها را دوست‏مى‏دارد. اين محبت فراتر از محبت پدر يا جد به فرزندش است. حضرت رسول صلى الله‏عليه و آله و سلم در موارد متعددى كه در كتاب‏هاى اهل سنت ذكرشده، به مردم‏گوشزد مى‏كرده‏است كه محبت‏حسن و حسين، محبتى الهى است و هر كه پيامبر را دوست‏مى‏دارد بايد آنها را دوست‏بدارد و هر كه با رسول خدا دشمن است، باآنها بى‏گمان‏دشمن است. پيامبر آينده را مى‏ديد كه با آن همه توصيه‏ها و سفارش‏هاى متعدد، دراماكن و اوقات مختلف، بااين حال، مردم چه رفتارى با دو ريحانه رسول‏الله نمودندو چگونه عمل به وصيت پيامبر كردند؟
برخى از برادران اهل سنت چنين وانمود مى‏كنند كه چون حسنين فرزندان پيامبربودند و هر انسانى به فرزندان و نوه‏هايش علاقه دارد، لذا اگر رسول خدا درباره‏آنها عاطفه‏اى نشان داده و اظهار محبتى كرده، امرى است طبيعى، ولى با سيل‏روايت‏هائى كه خود از پيامبر نقل مى‏كنند و حضرت دشمنانشان را نفرين مى‏كند ودوستانشان را بشارت مى‏دهد، چه مى‏كنند؟! در مستدرك صحيحين، ج‏3، ص‏166، ازابوهريره نقل شده كه گفت: روزى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالى كه حسن رابريك دوش و حسين را بر دوش ديگر حمل مى‏كرد، گاهى اين را مى‏بوسيد و گاهى آن را،تا اين كه به ما نزديك شد.
يكى از اصحاب عرض كرد: يا رسول الله! شما آنها را دوست مى‏داريد؟! حضرت فرمود:
آرى ! هر كه آن دو را دوست‏بدارد، مرا دوست داشته و هر كه آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و در همين صفحه در روايت ديگرى آمده است كه حضرت فرمود: حسن و حسين دوفرزندان من هستند، هر كه آنان را دوست‏بدارد، مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست‏دارد، خدا او را دوست مى‏دارد و هركه را خدا دوست‏بدارد، او را داخل بهشت‏خواهدكرد و هركه اين دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر كه مرا دشمن بداردخداوند او را دشمن داشته و هر كه را خدا دشمن بدارد، بى‏گمان وارد دوزخش‏خواهد كرد. آن گاه نويسنده كتاب ادامه مى‏دهد:
اين حديث از نظر شيخين (بخارى و مسلم) صحيح است. شايد بيش از چهل حديث‏بامضمون‏هاى مختلف در كتاب‏هاى اهل سنت، در همين مورد وارد شده‏است. به همين بسنده‏مى‏كنيم و نتيجه‏گيرى را به خوانندگان عزيز و گرامى واگذار مى‏نماييم.
البته، ما را دل خوش است كه با تمام وجود به اهل بيت پيامبر عشق مى‏ورزيم وتنها اميد نجات خود را در روز رستاخيز، همين محبت و علاقه به آنها مى‏دانيم و به‏خاطر همين عشق و علاقه است كه روز پانزدهم رمضان را جشن مى‏گيريم و به دليل‏خرسندى رسول الله از به دنيا آمدن فرزند دلبندش شاد و خرم مى‏شويم و به يكديگرتبريك و تهنيت مى‏گوييم. پس تبريكتان باد اى شيعيان امام مجتبى.
-------------------------------------------------
ماهنامه پاسدار اسلام>شماره 193