((سجده به غير خدا جايز نيست . سجده به حضرت آدم عليه السلام سجده به خداوند است ، چون به امر او بوده است)). اين گفتار امام صادق عليهالسلام در حقيت جواز مشروعيت طواف كعبه كه خود نمازى است مى باشد و بدين ترتيب چرخيدن به دور سنگ به امر خدا شرك نخواهد بود.
امام عليه السلام داستان بانويى پرهيزكار را شرح مى دهد كه خداوند متعال شرطقبول توبه و بخشايش خود را منوط به بخشايش آن بانو مى فرمايد. در عينحال در قرآن مى خوانيم((چه كسى جز خداوند گناهان را مى آمرزد))؟ كه از اين گونه روايات فهميده مى شود بخشش كسى كه خداوند چنين اذنى بهاو داده باشد عين بخشايش الهى است . با همين دلالت و با تواتر معنوى ، چنين حكمى را درباره ذوات مقدسه ائمه معصومين عليهم السلام صادر واستنباط مى كنيم . درباره ابليس نيز مى گوييم : رانده شدن او از درگاه نه به خاطر سجده نكردن به آدم بود، بلكه بهدليل سر تافتن از امر خدا بود.
قسمتى از دعاى فرج كه مى گوييم :((يا محمد يا على ...))تعارضى با نص قرآن ندارد؛ زيرا آيات قرآنى صراحت دارد كه يارى طلبيدن ازكسى كه خداوند با او پيمان نبوت و يا عقد وصايت بسته دقيقا خواستن كمك از خداوند است ، نه غير او. اين چنين يارى جستن از كسانى كه رخصت ازطرف خدا صادر شده را نمى توان با عمل مشركان مقايسه كرد. ما نبايد تنها ظاهر آيات را به تنهايى در نظر بگيريم ؛ زيرا در اين صورتموضوع با توسل به اسباب كه خود خداوند از قدرت در آنها قرار داده مخالف خواهد بود؛ در نتيجه بايد تمام اسباب ظاهرى را در عالم كناربگذاريم . مثلا كشت و زرع را ترك كنيم ؛ زيرا خداوند مى فرمايد:(ءانتم تزرعونه اءم نحن الزارعون )آرى ، خداوند با افاضه فيضفاعل است و افاضه هر اثر در طول اثر خداوند است ولو به ظاهر هر كار را به كننده نسبت مى دهيم .
پس قدرتى كه خداوند به ذوات مقدسه عطا فرموده بيش از قدرت هايى است كه با اسباب ظاهرى در عالم هستى وجود دارد واعمال اين قدرت كه با اذن خود خداست منافاتى با توحيد الهى ندارد. اگر حضرت مسيح بنا به درخواست كسى مرده را زنده مى كند، يا بيمارى راشفا مى دهد قطعا شرك نيست ؛ زيرا خود مسيح عليه السلام بلافاصله مسئله رخصت و اذن از جانب خدا مطرح مى فرمايد. (1)هم چنين درخواست ازپيامبر و اوصياى ايشان از زيارت ها و دعاها در كتب شيعه اماميه ؛ كمك خواستن وتوسل به ائمه ، به طور تواتر معنوى از خود آنها نه از طريق واسطه هانقل و تاءييد شده است . به عنوان مثال ، مى توان به كتاب عروة الوثقى ، در باب نماز گشايش مهمات كارها؛ باقيات صالحات محدث قمى ، يامفتاح الفلاح و دعاهاى ماءثوره از ائمه در آنها مراجعه كرد.
استاد جمله((و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم)).را ذكر و به تعدادى از آيات قرآن (آيه 26 سوره غاشيه و آياتى نظير آن ) اشاره و آنهارا معارض جمله در زيارت جامعه مى داند. در حالى كه پاسخ عينا جواب قبلى است كه اگر اجازه و رخصتى از جانب خدا باشد منافاتى ندارد؛ زيرابرگشت اختصاص ها به سوى ذات مقدس خداست ولو حساب را ديگرى انجام دهد، از دايره انحصار الهى خارج نخواهد بود، و نيز چنين است در امروكالت فرشتگان كه جان هاى انسان ها را مى ستانند؛ يعنى آيات قرآن بعضى ، بعضى ديگر را تفسير مى كنند و فرشته هاى مرگ را نمى توانشريك در كار خدا شمرد؛ زيرا وكيل فقط مجرى امر موكل است و بس و اگر جز اين باشد، نوعى حيرانى و بى نظمى در اجراى كار احساس مى شود.اگر به عنوان مثال و فرض ، كسى به فرشته مرگ بگويد: مرا اندكى مهلت ده و جانم نستان ! آيا درخواست كننده را مى توانيم مشرك بشماريم ؟
در حالى كه در روايت آمده و پيامبر اكرم به عزرائيل فرمود:((مرا تا زمانى كه برادرمجبرئيل بيايد مهلت بده)).
استناد به آيه 75 سوره نحل درباره اين كه فرشته بنده اى است كه قدرت هيچ كارى ندارد صحيح است ولى در صورتى است كه براى انجام كارموكل فرمانى نداشته باشد و الا وكيل و بنده (غلام ) دو كلمه مترادف هم نيستند. اگر اذن بارى تعالى را از مسئله حذف كنيم ، اصولا قياس در اينباره بى مورد است . دليل اين متون دعاى صباح امير مؤ منان عليه السلام و دعاى افتتاح است .
-----------------------------------------
158- آل عمران (3) آيه 49.
---------------------------------------
آيت الله سيد عزالدين حسينى زنجانى
ورود اذن در روايات
- بازدید: 3846