بخش سوم : شرك و دعا در قرآن

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

موضوع ورود اذن در كتاب خدا (قرآن ) مشتمل بر دو نوع آيات قرآنى است :
1. آياتى كه از مفاد آنها جايز بودن تقاضاى دفع (شر) و رفع گرفتارى و مصيبت را از خود پيامبر مى توان فهميد. در اين آيات به سبب و علتآنها نيز اشاره شده است .
2. آياتى كه از آنها قطعى و ثابت بودن پناه جستن و فرياد خواهى را مى توان دريافت .
درباره قسمت اول كه خداوند سبحان از قوم حضرت موسى عليه السلام حكايت مى كند:
(و لما وقع عليهم الرجز قالوا يا موسى ادع لنا ربك بما عهد عندك لئن كشفت عنا الرجز لنؤ منن لك و لنرسلن معك بنىاسرائيل )؛ (1)
هنگامى كه بلا بر آنها مسلط مى شد مى گفتند: اى موسى ! خدايت را براى ما بخوان به سبب عهدى كه با تو دارد؛ اگر اين بلا را تو از مابگردانى ، قطعا به تو ايمان مى آوريم و بنى اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد.
مراد از جمله(بما عهد عندك )؛اين است : هر وقت كه بلا و به تعبير ديگر، مجازاتى از مجازات هايى كه به طورتفصيل در آيات پيش از آن بيان شده را مستوجب مى شدند مى گفتند: اى موسى ! پروردگار خود را به سبب پيمان خلافت و جانشينى كه با تو بستهبخوان .
مجرور صله كلمه(ادع )مى باشد؛ يعنى او را به عهدى كه نزد تو دارد (به حق مقام نبوتى و ولايتى كه دارى ) اگر او را بخوانى به اجابتمى رساند؛ اگر اين بلا را از ما برطرف سازى ، يا ما سوگند ياد مى كنيم به پيمان خدا نزد تو و با تو عهد مى كنيم و پيمان مى بنديم اگر تواى موسى ! بلا را از ما برطرف سازى و مرتفع كنى قطعا به تو ايمان مى آوريم .
پس قوم بنى اسرائيل دفع بلا و رفع گرفتارى و سختى ها را از شخص ‍ حضرت موسى عليه السلام بهدليل عهد او با خدا كه رسالت و نبوت و ولايت بود، طلب مى كردند و اگر اين سؤال ، شريك قرار دادن موسى عليه السلام به خداوند متعال بود، بر حضرت موسى لازم بود به خاطر چنين درخواستى آنها را بازخواست كردهبگويد: شما به خداوند با اين سؤ ال تان شريك قرار داديد؛ چنين چيزى از آيه شريفه ولو با اشاره هم نمى توان فهميد.
پس معلوم مى شود خواسته اى كه آنها از موسى على نبيا و آله عليه السلام طلب مى كردند با فطرت توحيد و يگانه پرستى يك سان و مطابقبوده و كم ترين بوى شركى از آن استشمام نمى شود و به تحقيق در استعانت و كمك طلبيدن ، قوم او كار نيكى انجام دادند؛ زيرا رفع گرفتارىرا به خاطر آن چه از عهد نبوت و پيامبرى به موسى داده شده بود، از او طلب مى كردند و همين شبهتعليل است . به اين دليل ، به كسى كه خلافت (عهد) از طرف خدا داده شده كه به اذن او رفع گرفتارى كند، تقاضاى رفع گرفتارى مى كردندچنان كه ما به پزشك رو مى آوريم و مى گوييم : بيمارى مرا مداوا كن ، مشكل مرا بگشاى . اين بهدليل اطلاع و تخصصى است كه از فن پزشكى به تو داده شده است و اين با گفتار خداوندمتعال در قرآن منافات ندارد؛ آن جا كه از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام اين گونه حكايت مى كند:
(و اذا مرضت فهو يشفين )؛ (2)
چون بيمار شوم او مرا شفا مى دهد.
حال اگر آن كسى كه عهد الهى را دارد خود با تصميم خويش اين كار را انجام دهد و به ظاهر خدا را نخواند، در اين صورت همفعل او با اجازه خداوند خواهد بود، زيرا آنها چيزى را جز آن چه خداوند مى خواهد نمى خواهند.
پس ظاهر اين آيه 134 اعراف به اصطلاح اصولى حاكم (شارح ) بر آيات گذشته است ، يعنى آيه :(اليس الله بكاف عبده )و يا(و ماالنصر إ لا من عند الله العزيز الحكيم و ...)شمول و حاكميت دارد و چنين به نظر مى رسد: با در نظر داشتن آيه فوق و آيه(و ان يمسسك اللهبضر فلا كاشف له الا هو) (3)معنايش شمول پيدا مى كند.
به اين بيان : اگر خداوند زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او نمى تواند آن را بر طرف سازد، يا كسى كه با او (خداوند) پيمان نبوت منعقدكرده است ، و در مقدمه توجه كرديد كه پاره اى از آيات مضمون آيات ديگر را شرح و توضيح مى دهد.
دوم ، آن است كه خداوند سبحان آن را در چند آيه حكايت فرموده است :
1.(و دخل المدينة على حين غفلة من اءهلها فوجد فيها رجلين يقتتلان هذا من شيعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذى من شيعته على الذى من عدوه فوكزهموسى فقضى عليه ...)؛ (4)
و هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند: يكى از پيروان او بود و ديگرى از دشمنانش؛ آن يك كه از پيروانش بود از وى در برابر دشمنش تقاضاى كمك كرد. موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (به زمين افتاد و مرد).
خداوند متعال چنين مى فرمايد: موسى عليه السلام وارد شهر مصر در زمانى شد كه مردم درحال غفلت بودند مراد از وقت غفلت ممكن است هنگام خواب نيم روز يا بين مغرب و عشا و يا در زمان عيد بوده باشد؛ هر كدام باشد زمانى خواهد بود كهمردم سرگرم و غافل از آن چه در كوچه و بازار مى گذرد، بودند؛ دو مرد را ديد كه با هم نزاع مى كنند: يكى از طرفداران او (اسرائيلى ) و ديگرىاز دشمنانش (قبطى ) چون چشم مرد اسرائيلى به پيامبرش افتاد و به قدرت جسمى و اين كه او كاملا داراى نيروى زيادى است كه خداوند به اوبخشيده و او را توان جسمى داده است ، آگاهى داشت . از اين رو از پيامبر خود با اين عبارت فريادرسى كرد:((اى پيامبر خدا! به فريادم برس و ازدشمنى كه مى خواهد مرا بكشد نجاتم ده)). حضرت موسى عليه السلام چون فرياد خواهى يكى از پيروان خود را شنيد درنگ نكرد و به دشمن او حملهكرد و با يك مشت محكم او را به قتل رساند.
اگر استغاثه و فرياد خواهى از غير خداوند متعال صرفا شرك بود، حضرت موسى عليه السلام پيامبرى كه براى ريشه كن كردن بلاى شركبرانگيخته شده بود، جا داشت نخست به مرد اسرائيلى بر مى آشوبيد، يا او را از خطا و گناه بزرگ (رو آوردن او به غير خداوند سبحان ) آگاه وهوشيار مى كرد و مى گفت : اى مرد! از اين كه از من فرياد رسى مى خواهى و كمك مى جويى ، به پروردگارت شرك ورزيدى و در شمار مشركاندرآمدى و دينت را كه من تبليغ كرده و رسانده ام ، پشت سر انداخته و از آن رو گردان شدى .
در فرياد خواهى و استغاثه از كسى تفاوتى نيست كه فريادرس داراى قدرت و توان بدنى و جسمى يا داراى قدرت روحى باشد؛ در هر دو صورت، توجه به چيزى از قدرت است كه به وى داده شده ، نه به قدرت ديگرى غير خداوند، يا جز از او با تعبيرهاى گوناگونى از قدرت كه در قرآنآمده است .
2.(فاءصبح فى المدينة خائفا يترقب فإ ذا الذى استنصره بالا مس ‍ يستصرخهقال له موسى إ نك لغوى مبين )؛ (5)
موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اى (و جست و جوى خبرى ) ناگهان ديد همان كسى كه ديروز ازاو يارى طلبيده بود فريادمى زند و از او كمك مى خواهد. موسى به او گفت : تو آشكارا انسان گمراهى هستى .
يعنى ، حضرت موسى عليه السلام در روز دوم چون قبطى را به قتل رسانده بود ترسناك و منتظر حوادث وتشكيل جلسه اى درباره خود بود، ناگهان مرد اسرائيلى را كه روز گذشته نجات داده و مرد قبطى را به خاطر او كشته بود ديد دوباره از اودادخواهى مى كند و درباره مرد قبطى ديگرى كه با او مى ستيزد كمك و يارى مى جويد. موسى عليه السلام به او گفت :((تو آشكارا در ضلالت وگمراهى هستى))، يا پشتيبان ضلالتى ؛ زيرا كه ديروز با مردى دشمنى و ستيز مى كردى و امروز با شخص ديگر چنين مى كنى ؛ ستيز بافرعونيان كه جمعيت بسيارى دارند و اسرائيليان كه اندكند. آن چه طلب مى كنى در راه خطا و گمراهى افتاده اى و از راه درست براى رسيدن به هدفخود برگشته اى .
پس همانا خداوند سبحان در قرآن كريم ، دادخواهى از شخص حضرت موسى عليه السلام را در حالى كه مرد اسرائيلى ، با اطمينان به قدرت وتوانى كه روز قبل ، از موسى عليه السلام مشاهده كرده بود و مى خواست امروز نيز به كمك او بشتابدنقل مى فرمايد و ما در هيچ كدام از اين دو داد خواهى ، سرزنشى از طرف حضرت موسى عليه السلام به مرد اسرائيلى نمى بينيم كه درباره شرك ،او را ملامت كرده باشد، يا به خاطر اين كه از او كمك طلبيده و دادخواهى كرده مشرك خوانده باشد.
3.(... قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب )؛ (6)
بگو كافى است كه خداوند و كسانى كه علم كتاب (دانش و آگاهى بر قرآن ) نزد آنهاست گواه ميان من و شما باشند.
باء((ب))در آيه شريفه را باء زائده لفظى مى نامند و همواره براى تاءكيد مى آيد، پس((الله))براى((كفى))فاعل محسوب مى شود.
زجاح مى گويد: با داخل شدن باء((كفى))معناى((اكتف))يعنى((كافى بدان))را هم در بر دارد و ابن هشام در المغنى اين نظر را پسنديده و مىگويد: و او (زجاج ) درست مى گويد. پس معنا چنين مى شود:((خداوند كسى كه دانش ‍ كتاب (قرآن ) را تمام وكمال مى داند به عنوان گواه كافى مى داند)).
مى بينيم كه خداوند متعال مرد عالم را به ذات مقدس خود عطف فرموده و ربط داده است .حال اگر ما ظاهر آيه را كه مى فرمايد:(كفى بالله حسيبا) (7)و امثال آن را در نظر بگيريم ، لازمه اش تناقض و ناهم خوانى خواهد بود؛زيرا با كافى بودن خداوند متعال ، كافى بودن و كافى شمردن غير خدا در عرض او جايز نمى باشد چنان كه در آيه آمده است ! پس آن چه دربارهكافى دانستن غير خدا (كسى كه پيمان وصايت به او داده شده ) ذكر كرديم كه آن نيز كافى شمردن خداوند سبحان و مربوط به خداست ، موضوع راحل مى كند، (توجه و دقت فرماييد).
نظير مدلول اين آيه شريفه ، در آن چه مستحب است در سجده پس از زيارت عاشوراى غير معروفه خوانده شود آمده است :
و إ ليك يا رب المشتكى فى عظيم المهمات بخيرتك من خلقك و ذلك لما اءوجبت لهم من الكرامة والفضل الكثير؛
پروردگارا! شكوه و شكايت در كارهاى سخت فقط در پيشگاه تو به وسيله برگزيدگانت مى باشد و اين بدان جهت است كه كرامت وفضل بسيار براى آنان واجب فرموده اى .
اين قسمت از زيارت همراه آيه قرآن ، هر دو به يك اصل و مطلبى واحد اشاره دارند و آن وجود عهد و پيمان و كرامت از جانب خداوند است و به هميندليل مى توان شكايت پيش آنان برد و بث الشكوى كرد و نيز با اذن و اجازه خداوندمتعال است كه ما شكايت پيش آنان مى بريم ، نه اين كه آنان را در برابر و عرض خدا مى دانيم ، اگر چنين نبود، شكايت بردن پيش ‍ برگزيدگاناز مخلوقات با اين فرموده خداوند كه :(انما اءشكوبثى و حزنى إ لى الله ) (8)منافات و مغايرت داشت ، زيرا آيه در مقام انحصار و((انما))از ادات حصر است .
اگر درباره توسل به ذوات مقدسه به دليل عهد و پيمان نبوت و وصايتى كه از سوى خداوندمتعال به آن بزرگواران عطا شده دقت و امعان نظر شود، خضوع و خشوع در برابر آناناستدلال قرآنى مى شود. پس به مفاد(... و اءتوا البيوت من ابوابها... .) بايد قرآن را با قرآن تفسير كرد.
-----------------------------------------
1- اعراف (7) آيه 134.
2- شعرا (26) آيه 80.
3- انعام (6) آيه 17.
4- قصص (28) آيه 15.
5- قصص (28) آيه 18.
6- رعد (13) آيه 43.
7- ((خداوند براى محاسبه كافى است)).
8- ((فقط شكايت غم و اندوهم را به پيشگاه خدا مى برم)).
---------------------------------------
آيت الله سيد عزالدين حسينى زنجانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page