بخش اول : مفهوم شرك

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

اين بخش ، تحقيق و بررسى در مفهوم و معناى شرك است كه ، در قرآن خط بطلان برآن كشيده شده و فلسفه اصلى بعثت پيامبران ، زدودن شرك استو آن بر دو نوع مى باشد:
نخست ، شرك واقعى مستقل و آن شركى است كه براى خداوند و در عرض ‍ ذات مقدسش قرار دهند. تفاوتى نمى كند براى او يك شريك يا بيش تر ياهمراه او قائل گردند. اين چنين شركى را شرك عرضى و ذاتى مى نامند.
دوم ؛ شرك طولى است و اين در صورتى شرك محسوب مى شود توضيح آن خواهد آمد كه توجه به سوى غير خداوند بدون در نظر داشتن اذن اوصورت پذيرد و در حقيقت اين نوع شرك ، عبادت غير خداست بدون اين كه اجازه اى از جانب او صادر شده باشد. اين اجازه با عباراتى نظير:(مِندون الله )،(بغير سلطان اتاهم )يا امثال اينها با تعابير مختلف ديگرى در قرآن كريم آمده است .
با قبول اين مطلب مى گوييم : قسم نخستين شرك (شرك در عرض خداى تعالى ) مانند آن است كه مجوسان آتش پرست قائلند و سخن از((يزدان))و((اهريمن))به ميان آورده و مى گويند: آنها خدايان دوگانه هستند؛ يكى در عرض ديگرى (مساوى در تمام شئون ) يزدان سر منشاء نيكى ها و اهريمنسرچشمه بدى هاست ،پس دو خدا و در عرض هم وجود دارد.
اما خداى يگانه در حالت چندگانه آن چيزى است كه نصارا به آن اعتقاد دارند.
قرآن با استدلال هاى گوناگون باهر دو نوع شرك فوق احتجاج كرده است . به آيات زير دقت فرماييد:
1.(لا تتخذوا إ لهين اثنين )؛ (1)به راه شرك دوتايى نرويد.
2.(لو كان فيهما آلهة إ لا الله لفسدتا) (2)؛اگر در آسمان و زمين به جز خداى يكتا خدايانى وجود داشت هر دو فاسد مى شدند.
و در بطلان گفت وگوى نصارا مى فرمايد:
(لقد كفر الذين قالوا إ ن الله ثالث ثلاثة و ما من اله إ لا اله واحد) (3)؛
آنها كه گفتند خداوند يكى از سه خداست (سومين اقنوم از اقانيم سه گانه ) نيز به طور مسلم كافر شدند با اين كه معبودى جز معبود يگانه نيست .
نصارا معتقد به اين قولكه (خداوند خوارشان دارد) گفتند: خداوند مركب از سه اقنوم (اصل و ذات ) است و در عين تركيب ، خداى واحد است ، بدين ترتيب در برابر و عرضخداى تعالى چيزى قرار داده و آن را((ابن))؛ يعنى پسر و چيز ديگرى را((روح القدس)) (4)يا((جان پاك))ناميدند. و حضرت عيسى مسيح راپسر خدا و خدايى در عرض الله تعالى قرار دادند كه خداى متعال در رد و ابطال نظر آنها مى فرمايد:
(ما المسيح ابن مريم إ لا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة كانا ياءكلان الطعام ) (5)؛
مسيح فرزند مريم فقط فرستاده (خدا) بود. پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند. مادرش نيز بانوى بسيار راست گويى بود. هر دو غذا مىخوردند. با اين حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و عبادت مادرش ‍ مريم مى كنيد؟
اما در شرك طولى مراد كسانى هستند كه معتقدند، صانع و آفريدگار جهان يكى است و در آفرينش مطلقا شريك و همتايى ندارد، ولى در صفتخداوندى براى او شريك قائل شدند؛ بدين معنا كه بت هايى را بر پا داشتند و بر آنها آثار خدايى بار كردند و آنها را واسطه و وسيله بهپيشگاه خدا قرار داده و به آنها رو آوردند؛ در مقابل شان تضرع و زارى مى كردند و بر آوردن نيازهاى خود را از آنها مى طلبيدند و براى آنها قدر ومرتبتى والا و منزلتى رفيع در پيش خدا قائل شدند بدون اين كه از جانب خداوندمتعال اذن و دستورى در اين كار رسيده باشد، و اين بت ها چنان كه آشكار است جز سنگ هاى تراشيده و يا چوب هاى ساخته شده چيز ديگرى نبود كهبا دست هاى خود مى تراشيدند و سپس آنها را خدايان پرستش شده قرار مى دادند. عقيده وعمل اين گروه نيز از دو ديدگاه باطل و بيهوده است :
نخست اين كه ، اين اشياى پرستش شده سنگ هايى بودند كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها متصور نبود، با اينحال ، چگونه مى توان تصور نمود كه آنها بتوانند شريكى براى خداوندمتعال به معناى دوم قرار داده شوند؟
دوم اين كه ، در اين مورد اجازه اى از طرف خداوند تبارك و تعالى نرسيده است . بنابراين ، از دو جهتعمل اين گروه مورد سرزنش و توبيخ قرار مى گيرد: نخست اين كه آن چه به عنوان خدا گزيده اند، جز جماداتى كه شعور ندارند نيست . در اين موردخداى تعالى مى فرمايد:
(اءتعبدون ما تنحتون ، والله خلقكم و ما تعملون ) (6)؛
آيا چيزى را مى پرستيد كه با دست خود مى تراشيد؟ با اين كه خداوند هم شما را آفريده و هم بت هايى را كه مى سازيد.
و مى فرمايد:
(هل يسمعونكم إ ذ تدعون ، اءو ينفعونكم اءو يضرون ) (7)؛
آيا چون آنها (بت ها) را بخوانيد سخن شما را مى شنوند؟ يا به حال شما سود و زيانى توانند داشت ؟
و هم چنين مى فرمايد:
(اءموات غير اءحياء و ما يشعرون اءيان يبعثون ) (8)؛
اينها مرده و از حيات بى بهره اند و درك و شعور ندارند كه در چه وقت برانگيخته مى شوند.!
جهت دوم كه جهت اصلى است اين است كه فرمان و حجتى از جانب خدا (درباره پرستش بت ها)نازل نشده بود و دليل اين كه اين جهت ، جهت عمده و اصلى است اين است ، زمانى كه اذن و فرمان براى پرستش چيزى از آفريده شدگان برسد، يادستورى براى تذلل و فروتنى در برابر سنگ و كلوخ صادر شود، باز برگشت چنين اذنى به پرستش خداوند سبحان خواهد بود كه شرح آنداده خواهد شد اين برعكس و خلاف جهت اولى است ؛ زيرا اگر فرض كنيم آن چه آنها مى پرستيدند، از نظر سود و زيان مؤ ثر بود و بت ها دعاىبت پرستان را مى شنيدند و خواسته هايشان را برآورده مى كردند باز عبادات آنها در مسير درست نبود، چرا كه اين موجودات از خود استقلالى ندارندو برگشت هر سود و زيانى از سوى هر موجودى به خداوند سبحان است و زمام كارها همگى در دست قدرت و اختيار الهى و نشاءت گرفته از قضا وقدر او بوده و همه در برابر اراده او متذلل و خاشع هستند.
وجود اثر از هر مؤ ثرى تصحيح و تاءييد كننده اين نيست كه به سوى او توجه گردد و خدايى در برابر ذاتلايزال الهى قرار داده شود. ايراد عمده بر اين قسم ، اذن و فرمان نداشتن از جانب خداوند است .
بنابراين ، محور استقلال در شرك طولى بر اين است كه در آن اجازه و دستورى (از سوى خدا) صادر نشده است ؛ زيرا وجود اذن ، سالم كننده پرستشو مقياس برگرداندن آن به پرستش خداوند متعال است . بر خلاف نوع اول شرك كه در آن معبودها نمى توانند هيچ گونه اثرى داشته باشند وبرگشت اين عمل نيز بر اين است كه عقل آن را بعيد مى داند و از خرد دور است فكر كنيم چيزى كه از جانب خود هيچ گونه اثرى نمى تواند داشتهباشد چگونه مى توان از آن انتظار تاءثير در چيز ديگرى داشت ؟ و بر فرض ‍ تاءثير نيز نمى تواند در چيزى مستقلا از جانب خود اثر داشتهباشد، چرا كه تمام سود و زيان از جانب خداوند سبحان است ، پس براى معبود چيزى باقى نمى ماند.
آن چه از انديشه در آيات قرآن كريم به دست مى آيد اين است : نوع شركى كه پيامبران عليهم السلام از حضرت نوح شيخ الانبيا تا پيامبر ماصلى الله عليه و آله با آن روبه رو بوده اند شركى از نوع دوم بوده است و اين نكته را از استدلالهاى آنهايى كه اين پيامبران بر آن اقوامبرانگيخته شده اند و نيز از احتجاج هاى قرآن كريم مى توان فهميد، مانند آيه :(الا لله الدين الخالص ) (9).بنابراين ، پرستش آن چهخداوند متعال عبادت آن را اجازه نفرموده و آن چه غير از پرستش خدا باشد، يا به جز او را عبادت مى كنند، پرستش نمى باشد. هم چنين اين مطلب را بامراجعه به كتاب هاى تاريخ و تفسير (10)مى توان به دست آورد.
اما درباره آيات قرآن كريم نمونه هايى ذكر مى شود:
(ولقد اءرسلنا نوحا إ لى قومه إ نى لكم نذير مبين ، اءن لا تعبدوا إ لا الله ...)؛ (11)
ما نوح را به سوى قومش فرستاديم (نخستين بار به آنها گفت ): من براى شما بيم دهنده اى هستم كه جز خدا را عبادت نكنيد ....
سپس در سوره اعراف جواب آن را آورده :
(... اءتجادلوننى فى اءسماء سميتموها اءنتم و آباؤ كم ما نزل الله بها من سلطان ...)؛ (12)
آيا با من در مورد نام هايى مجادله مى كنيد كه (به عنوان معبود و خدا) شما و پدرانتان (بر بت ها) گذارده ايد؟ در حالى كه خداوند هيچ فرمانىدرباره آنها نازل نكرده است .
درباره قوم هود خداوند تبارك و تعالى در حالى كه از زبان قوم او حكايت مى كند مى فرمايد:
(قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما كان يعبد آباءنا)؛
گفتند آيا به سراغ ما آمده اى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم و آن چه را پدران ما مى پرستيدند رها كنيم ؟
درباره امت حضرت ابراهيم عليه السلام قرآن از زبان او حكايت مى كند كه به قوم خود گفت :
(و كيف اءخاف ما اءشركتم و لا تخافون اءنكم اءشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا...)؛ (13)
چگونه من از بت هاى شما بترسم در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا شريكى قرار داده ايد كه هيچ گونه دليلى و دستورى دربارهآن بر شما نازل نكرده است .
بنابراين ، حضرت ابراهيم عليه السلام قوم خود را به دليل اين كه به خداوند در آثار الوهيت و خدايى ازقبيل : كمك طلبيدن و پناه بردن شرك مى ورزيدند در حالى كه در اين باره هيچ گونه دستورى از سوى خداوند نرسيده بود ملامت مى كند.
هم چنين حضرت يوسف عليه السلام آن گاه كه دو يار خود را در زندان مخاطب قرار داده و مى گويد:
(يا صاحبى السجن اءاءرباب متفرقون خير اءم الله الواحد القهار، ما تعبدون من دونه إ لا اءسماء سميتموها اءنتم و آباؤ كم مااءنزل الله بها من سلطان ...)؛ (14)
اى دوستان زندانى من ! آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يكتاى قهار؟ اين معبودهايى كه غير از خدا مى پرستيد چيزى جز اسم هاى (بى مسما) كهشما و پدرانتان آنها را خدا ناميده ايد نيست ، خداوند هيچ اذن و دستورى براى آن فرو نفرستاده است .
مصرى هاى قديم به حقيقت خداوند معتقد بودند جز اين كه بت ها را بدون اذن ودليل از سوى خدا عبادت مى كردند تا نوبت رسيد به مفخر آدميان محمد مصطفى صلى الله عليه و آله بت پرستان جزيرة العرب به يكتايى سازندهجهان و به تعبير ديگر، به آفريننده و به وجود آورنده عالم اعتقاد داشتند چنان كه اين موضوع در نهايت صراحت در قرآن آمده است :
(و لئن ساءلتهم من خلق السموات والارض و سخر الشمس والقمر ليقولن الله فاءنى يؤ فكون )؛ (15)
هرگاه از آنها بپرسى چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخر كرده است مى گويند الله ، پس با اينحال چگونه (از عبادت خدا) منحرف مى شوند؟
و در آيه ديگر مى فرمايد:
(ولئن ساءلتهم من نزل من السماء ماء فاءحيا به الارض من بعد موتها ليقولن اللهقل الحمد لله بل اكثرهم لا يعقلون )؛ (16)
و اگر از آنها بپرسى چه كسى از آسمان ها آب نازل كرد و به وسيله آن زمين راپس از مردنش زندگى بخشيد، مى گويند الله ، بگو ستايشمخصوص ‍ خداوند است ، اما اكثر آنها نمى دانند.
خلاصه ؛ پيامبر بت پرستان را چنين دعوت مى فرمود: آگاه باشيد كه نزد خدا دينىقبول است كه خالص و بى آلايش باشد؛ دين آنها آميخته با چيزى بود كه خداوند به آن اجازه نفرموده بود. پيامبر اسلام آنان را به رها كردن عبادتآن چيزى فرا مى خواند كه دستور عبادت آن را نداشتند و اذنى نيز براى پرستش آن صادر نشده بود. فرموده خدا در اين باره صراحت دارد كه :
(اءم اءنزلنا عليهم سلطانا فهو يتكلم بما كانوا به يشركون )؛ (17)
آيا ما دليل محكمى بر آنها نازل كرديم ؛ دليلى كه از شرك آنها سخن مى گويد و آن را موجه مى شمارد؟
پس آنها (مشركان ) از اين جهت به چيزى كه نه سود و نه زيان دارد رو آورده اند مورد ملامت و سرزنش قرار نمى گيرند، بلكه از اين ديدگاه كهبدون دليل و فرمانى از سوى خدا، بت ها را عبادت مى كنند. سرزنش مى شوند. بنابراين اگر فرض كنيم كه برهان ودليل از طرف خدا براى آنها نازل شده بود، عتاب و سرزنش متوجه آنان نمى گرديد؛ زيرا پرستش آنها به اذن و اجازه خدا بود.
آيه شريفه تقريبا صراحت دارد كه اگر برهان آشكار و درخشان و گويا در جواز توجه به آن چه در دعا و كمك طلبيدن بت پرستان ، شريك قرارمى دادند نازل مى شد در اين صورت مجوز و مؤ يدى در اين مورد محسوب مى گرديد در غير اين صورت اگرنزول دليل و فرمان و عدم نزول آن در تاءثير نداشتن برابر باشد، براىاستدلال موردى باقى نمى ماند آن چنان كه امر پوشيده نيست .
به طور خلاصه ، مشركان جزيرة العرب معتقد بودند كه خالق جهان يكى است و آن((الله))است كه واحد بوده و شريكى ندارد. جز اين كه آنها آنچه را كه خودشان به دست خود تراشيده بودند عبادت مى كردند و شفيع قرار مى دادند در حالى كه اجازه اى در اين باره از سوى پروردگار صادرنشده بود و آن بت ها را وسيله تقرب و نزديكى به خداوند مى شمردند و مى گفتند ما اينها را عبادت نمى كنيم ، مگر اين كه به وسيله اينها بهخداوند تقرب جوييم و منزلتى در پيشگاهش پيدا كنيم .
بنابراين ، آن چه پيامبران عليهم السلام ماءمور به اصلاح آن بودند، تصفيه دين به ويژه از شرك نوع دوم (شركى كه در آن بت ها درطول خداوند سبحان قرار داده مى شوند) مى باشد تا بت پرستان را از اعمالى كه به عنوان عبادت و شئون الوهيت در برابر خداوند و بدون اذن واجازه دستورى از سوى او انجام مى دادند باز دارند.
اما امت هايى كه گرفتار دوگانه پرستى و بت پرستى شده بودند، به وحدانيت جهان و آفريدگار آن اعتقاد داشتند. توبيخ و نكوهش و سرزنشآنها بر محور قرار دادن ترتيب آثار و صفات خدايى بدون رسيدن فرمانى از جانب خدا درباره آن بت ها دور مى زند، نه در محور عبادت خود بت ها؟زيرا آنها بت هاى خود را شريك خدا در آفرينش آسمان ها و زمين قرار نمى دادند و اگر چنين فرض كنيم كه براى عبادت اين گروه (اعتقاد داشتن بهآثار خدايى ، مانند: سجده ، كافى دانستن و كمك طلبيدن ) اجازه اى از سوى خداوند صادر شده بود، در اين صورت كار آنها شرك محسوب نمى شد؛زيرا همه اينها به اذن و فرمان خداوند بوده و از آن نوع شركى كه نهى شده و سبب كفر مى گردد به شمار نمى آمد؛ چرا كه پرستش با اذنخداوند و در اجراى دستور او بوده و در نتيجه پرستش آنها پرستش خداوند محسوب و موضوع شرك نهى شده در قرآن منتفى مى شود.
به طور خلاصه مى توان گفت : شركى كه در قرآن از آن نهى شده عبارت است از: شفا خواستن و كمك طلبيدن و عبادت وتذلل در برابر مخلوق خداوند، بدون اين كه درباره آنها اذنى از سوى خداوندمتعال رسيده باشد.
-----------------------------------------
1- نحل (16) آيه 51.
2- انبياء (21) آيه 22.
3- مائده (5) آيه 73.
4- در اصطلاح اعتقاد مسيحيان ، اقنوم سوم روحى است كه بر مريم عليها سلام تجلى كرد و بر او دميد و عيسى عليه السلام متولد شد.
5- مائده (5) آيه 75.
6- صافات (37) آيه هاى 95 و 96.
7- شعرا (26) آيه هاى 72 و 73.
8- نحل (16) آيه 21.
9- زمر (39) آيه 3،((آگاه باشيد كه دين خالص مخصوص خدا و از آن اوست)).
10- در كتاب كامل ، ج 1، ص 67 و 68 آمده است :((گفتار درستى كه در آن هيچ گونه ترديدى نيست اين است : آنان طايفه اى بودند كه بت ها را پرستش مى كردند همان گونه كه قرآن درباره آنانسخن گفته است (مقصود آيه 23، سوره نوح است كه مى فرمايد:(قالوا لاتذرن الهتكم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و لا يعوق و نسرا)؛و((گفتند دست از خدايان و بت هاى خود برنداريد مخصوصا بت هاى((ودّ))و((سواع))و((يغوث))و((يعوق))و((نسر))را رها نكنيد))و اين مذهبگروهى از ستاره پرستان است ؛ زيرا مذهب ستاره پرستان عبادت قديس ها مى باشد؛ يعنى فرشته ها بهدليل نزديكى آنها از نظر مقام و مرتبت به خداوند مى باشد. اين گروه به آفريننده جهان و اين كه او خردمند و توانا و پاك است عقيده دارند واعتراف و اقرار مى نمايند جز اين كه مى گويند: بر ما واجب است كه ناتوانى و عجز خود را درباره شناخت عظمت وجلال خداوند بدانيم و بشناسيم و به اين دليل ما به وسيله هايى كه در پيشگاه خداوند قرب و منزلتى دارند مانند قديس ها به او تقرب مىجوييم و چون موجودات روحانى را با چشم نمى توانيم ديد، از اين رو به آنها از طريق پيكرها نزديك مى شويم و آنها ستارگان و سيارات هفت گانههستند كه تدبير امور اين جهان را نزد خداوند به عهده دارند و سپس گروهى از اين فكر برگشتند؛ زيرا ديدند كه ستارگان طلوع و غروب مى كنند،در شب آنها را مى توان ديد، ولى در روز امكان ديدن آنها وجود ندارد بنابراين ، بت ها را درست كردند تا درمقابل چشمشان باشد و به آنها متوسل شوند و بت ها به مقدسين توسل جويند و مقدسين به آفريدگار عالم و اين نخستين بت پرستى بود تا آن جاكه كفر و طغيان و سركشى قوم نوح به درازا كشيد و خداوند حضرت نوح عليه السلام را بر آن قوم برانگيخت تا از شدت و غضب الهى آنها رابترساند.) حال ببينيد كه قوم نوح از روزگاران قديم به آفريدگار جهان ايمان داشتند و به او معتقد بودند ووسايل را در طول بارى تعالى بدان منظور قرار دادند تا بتوانند به او دست يابند، نه آن كه بت ها را در عرض خداوند و درمقابل او قرار دهند)).
11- هود (11) آيه هاى 25 و 26.
12- اعراف (7) آيه هاى 70 و 71.
13- انعام (6) آيه 81.
14- يوسف (12) آيه 39 و 40.
15- عنكبوت (29) آيه 61.
16- عنكبوت (29) آيه هاى 61 و 63.
17- روم (30) آيه 35.
---------------------------------------
آيت الله سيد عزالدين حسينى زنجانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page