حضرت‌ هود علیه السلام

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

وقتي‌ هود چهل‌ ساله‌ شد از طرف‌ خداوند به‌ عنوان‌ پيامبر مأمور شد قومش‌ را به‌توحيد و پرستش‌ خداي‌ يكتا دعوت‌ كند.


قوم‌ هود سيزده‌ قبيله‌ بودند كه‌ نسبشان‌ به‌ عاد از نوادگان‌ نوح‌ بوده‌ مي‌رسيد.آنان‌مردمي‌ ثروتمند و قوي‌ هيكل‌ و طويل‌ العمر بودند.سرزمين‌ آنان‌ «احقاف‌»بين‌ يمن‌وعربستان‌ قرار داشت‌ كه‌ از نظر پرآبي‌ وحاصلخيزي‌ در بين‌ سرزمينهاي‌ مجاور نظيرنداشت‌.قدرت‌ بدني‌ آنان‌ بحدي‌ بود كه‌ مي‌نويسند قطعه‌هاي‌ بزرگ‌ سنگ‌ را از كوه‌مي‌كندند و بصورت‌ پايه‌ در زمين‌ قرار داده‌ وبر روي‌ آنها خانه‌ هايشان‌ را بنامي‌نمودند.بلندي‌ قامتشان‌ را به‌ نخل‌ خرما تشبيه‌ نموده‌ و عمرهاي‌ معمولي‌ آنان‌ رابين‌ چهارصدسال‌ وپانصدسال‌ نوشته‌اند.
اما اين‌ قدرت‌ وعمر طولاني‌ وثروت‌ با عث‌ غفلتشان‌ شد وبه‌ ظلم‌ وطغيان‌ وبت‌پرستي‌ كشيده‌ شدند.هود آنان‌ را به‌ توحيد و تقوا دعوت‌ نمود ولي‌ عده‌ كمي‌ قبول‌نمودند وبقيه‌ در كفر خود اصرار نموده‌ تا عاقبت‌ دچار عذاب‌ شدند.خداوند بادي‌براي‌ آنها فرستاد كه‌ به‌ قدري‌ شديد بود كه‌ آن‌ مردم‌ قوي‌ هيكل‌ و بلند قامت‌ را از جابر مي‌كند و چون‌ نخل‌ خرمائي‌ كه‌ از بُن‌ كنده‌ باشند به‌ اين‌ سو وآن‌ سو پرتاپ‌ مي‌كردو بر زمين‌ مي‌افكند و هرچه‌ سر راهش‌ بود همه‌ را هلاك‌ و نابود نمود.
هود بعد از عذاب‌ قومش‌ در حضرموت‌ زندگي‌ مي‌كرد تا اينكه‌ در سن‌ هشتصدوهفت‌ سالگي‌ از دنيا رفت‌ ودر همانجا مدفون‌ شد.
وطبق‌ قولي‌ در قبرستان‌ وادي‌ السلام‌ نجف‌ دفن‌ است‌.
هود در قرآن
به‌ گوشه‌ هايي‌ از سخنان‌ هود با مردم‌ وجوابهاي‌ آنان‌ اشاره‌ مي‌نمائيم‌:
«هود به‌ قومش‌ گفت‌:چرا تقوا نداريد؟من‌ براي‌ شما پيامبري‌ امينم‌.پس‌ تقواداشته‌ واز من‌ پيروي‌ كنيد.من‌ از شما مزد نمي‌خواهم‌ زيرا مزد من‌ فقط‌ باخداست‌.آيا بيهوده‌ در جاهاي‌ بلند كاخ‌ مي‌سازيد؟و طوري‌ خانه‌ها را مي‌سازيدانگار هميشه‌ جاويد هستيد!وقتي‌ هم‌ كه‌ ناراحت‌ مي‌شويد مانند ستمكاران‌ حمله‌مي‌كنيد!پس‌ تقوا پيشه‌ نموده‌ و از من‌ پيروي‌ كنيد.از خدايي‌ بترسيد كه‌ در چيزهايي‌كه‌ خود مي‌دانيد شما را كمك‌ كرد.به‌ شما چهارپايان‌ و فرزند و باغها و چشمه‌هاداد.من‌ مي‌ترسم‌ دچار عذاب‌ شويد.آنها گفتند:چه‌ ما ر ا نصيحت‌ كني‌ چه‌ نكني‌فرقي‌ برايمان‌ ندارد!اين‌ حرف‌ تو دروغ‌ پيشنيان‌ است‌ وما عذاب‌ نخواهيم‌ شد!»
«هود به‌ قوم‌ عاد گفت‌:اي‌ قوم‌ من‌!خدا را بپرستيد كه‌ شما را جز او خدايي‌نيست‌ آيا نمي‌پرهيزيد؟كافران‌ قومش‌ گفتند ما تو را سفيه‌ مي‌دانيم‌ و گمان‌ مي‌كنيم‌دروغگو باشي‌!گفت‌:اي‌ قوم‌ من‌!من‌ سفيه‌ نبوده‌ بلكه‌ رسول‌ پروردگار عالميانم‌.من‌دستورات‌ خدا را به‌ شما ابلاغ‌ مي‌كنم‌ و من‌ خيرخواه‌ اميني‌ هستم‌.آيا تعجب‌مي‌كنيد كه‌ خدا از زبان‌ مردي‌ از خودتان‌ شما را پند دهد؟يادتان‌ باشد كه‌ خدا شمارا بعد از قوم‌ نوح‌ بر زمين‌ حاكم‌ كردو به‌ شما نيرومندي‌ داد شايد رستگارشويد.گفتند آيا تو آمده‌اي‌ كه‌ تا ما فقط‌ يك‌ خدا را بپرستيم‌ وخدايان‌ اجداد خود رارها كنيم‌؟اگر راست‌ مي‌گوئي‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌اي‌ (از عذاب‌)بياور!
هود گفت‌ فرود آمدن‌ عذاب‌ الهي‌ بر شما حتمي‌ شد.آيا با من‌ در باره‌ بتهائي‌كه‌ خودتان‌ وپدرانتان‌ مي‌پرستيدند مجادله‌ مي‌كنيد در حالي‌ كه‌ خدا دليلي‌ بر خدابودن‌ آنها نفرستاده‌ است‌؟ پس‌ منتظر باشيد كه‌ من‌ هم‌ منتظر هستم‌. ما با رحمتمان‌ او و كساني‌ را كه‌ با او بودند نجات‌ داده‌ و بنياد كافران‌ رابرانداختيم‌.
اصحاب‌ رس‌ّ
درباره‌ اصحاب‌ رس‌ّ آمده‌ است‌ كه‌ آنان‌ نزد درختي‌ جمع‌ شده‌ وبرآن‌ سجده‌مي‌نمودند وقرباني‌ برايش‌ انجام‌ مي‌دادندو دوازده‌ شبانه‌ روز آنجامي‌ماندند..ابليس‌ هم‌ درخت‌ را تكان‌ داده‌ واز داخل‌ درخت‌ با آنان‌ حرف‌ مي‌زدوآنان‌ را بر بت‌ پرستي‌ خود استوارتر مي‌نمود.
خداوند براي‌ هدايتشان‌،پيامبري‌ فرستاد ولي‌ آنان‌ لجاجت‌ كرده‌ وبا پيامبر مخالفت‌كردند وعاقبت‌ اورا شهيد نمودند.خداوند هم‌ عذاب‌ سختي‌ برآنان‌ فرستاد وهمگي‌آنها را نابود نمود.