دعاى بعد از نماز زيارت عاشورا

(زمان خواندن: 11 - 22 دقیقه)

روايت كرده محمّد بن خالد طيالسى از سيف بن عميره كه گفت بيرون رفتم با صفوان بن مهران و جمعى ديگر ازاصحاب خودمان بسوى نجف بعداز خروج حضرت صادق عليه السلام از حيره به جانب مدينه پس زمانى كه ما فارغ شديم از زيارت يعنى زيارت اميرالمؤ منين عليه السلام گردانيد صفوان صورت خود را به جانب مشهد ابو عبدالله عليه السلام پس گفت از براى ما كه زيارت كنيد حسين عليه السلام را از اين مكان از نزد سر مقدّس اميرالمؤ منين عليه السلام كه از اينجا ايما و اشاره كرد به سلام بر آن حضرت جناب صادق عليه السلام و من در خدمتش بودم سيف گفت پس خواند صفوان همان زيارتى را كه روايت كرده بود علقمة ابن محمّد حضرمى از حضرت باقر عليه السلام در روز عاشوراء آنگاه دو ركعت نماز كرد نزد سر اميرالمؤ منين عليه السلام و وداع گفت بعد از آن نماز اميرالمؤ منين عليه السلام را و اشاره كرد به جانب قبر حسين عليه السلام بسلام در حالتى كه گردانيده بود روى خود را به جانب او و وداع كرد بعد از زيارت او را و از دعاهايى كه بعد از نماز خواند اين بود:

يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا

اى خدا اى خدا اى

اَللَّهُ يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يا كاشِفَ كُرَبِ الْمَكْرُوبينَ يا

خدا اى اجابت كننده دعاى درماندگان اى برطرف كننده گرفتارى گرفتاران اى

غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ يا صَريخَ الْمُسْتَصْرِخينَ وَيا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ

فريادرس فريادخواهان اى دادرس دادخواهان و اى كسى كه نزديكتر است به من

مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ وَيا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَيا مَنْ هُوَ

از رگ گردن و اى كسى كه حائل شود ميان انسان و دلش و اى كه او (از حيث ظهور)

بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَ بِالاُْفُقِ الْمُبينِ وَيا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ عَلَى

در ديدگاه اعلى و افق آشكارى است اى كه او بخشاينده و مهربان و بر

الْعَرْشِ اسْتَوى وَيا مَنْ يَعْلَمُ خاَّئِنَةَ الاَْعْيُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ وَيا

عرش (عظمت و كشور وجود) استيلا دارى و اى كه مى داند خيانت ديدگان و آنچه را سينه ها پنهان كنند و اى

مَنْ لا يَخْفى عَلَيْهِ خافِيَهٌ يا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الاَْصْواتُ وَيا مَنْ لا

كه مخفى نيست بر او امر پوشيده و پنهانى اى كه بر او مشتبه نشود صداها و اى كه او را

تُغَلِّطُهُ الْحاجاتُ وَيا مَنْ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ يا مُدْرِكَ كُلِّ

به غلط و اشتباه نيندازد حاجتها و اى كسى كه او را به ستوه نياورد پافشارى اصرار ورزان اى درك كننده هرچه

فَوْتٍ وَيا جامِعَ كُلِّ شَمْلٍ وَيا بارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ يا مَنْ هُوَ

از دست رود و اى گردآورنده هر پراكنده و اى پديد آرنده نفوس پس از مرگ اى كه او

كُلَّ يَوْمٍ فى شَاْنٍ يا قاضِىَ الْحاجاتِ يا مُنَفِّسَ الْكُرُباتِ يا مُعْطِىَ

هر روزى در كاريست (يا در هر چيز تجلى و ظهورى دارد) اى برآرنده حاجات اى برطرف كننده گرفتاريها اى دهنده

السُّؤُلاتِ يا وَلِىَّ الرَّغَباتِ يا كافِىَ الْمُهِمّاتِ يا مَنْ يَكْفى مِنْ

خواسته ها اى دارنده هر چه مورد رغبت و اشتياق است اى كفايت كننده هر مهم اى كه كفايت كند از

كُلِّ شَىْءٍ وَلا يَكْفى مِنْهُ شَىْءٌ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ

هر چيز و كفايت نكند از او چيزى در آسمانها و زمين از تو خواهم به حق

مُحَمَّدٍ خاتَِمِ النَّبِيّينَ وَعَلِي اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِحَقِّ فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ

محمد خاتم پيمبران و على امير مؤ منان و به حق فاطمه دخت پيامبرت

وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ فَاِنّى بِهِمْ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ فى مَقامى هذا

و به حق حسن و حسين كه راستى من بوسيله آنها رو كنم بدرگاهت در اينجائى كه هستم

وَبِهِمْ اَتَوَسَّلُ وَبِهِمْ اَتَشَفَّعُ اِلَيْكَ وَبِحَقِّهِمْ اَسْئَلُكَ وَاُقْسِمُ وَاَعْزِمُ

و بدانها توسل جويم و بدانها شفيع گيرم بدرگاهت و به حق ايشان از تو خواهم و سوگند مى خورم

عَلَيْكَ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَهُمْ عِنْدَكَ وَبِالْقَدْرِ الَّذى لَهُمْ عِنْدَكَ وَبِالَّذى

و تو را سوگند مى دهم بدان منزلتى كه ايشان در پيش تو دارند و بدان قدر و مرتبه اى كه نزدت دارند و بدانچه آنها را

فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعالَمينَ وَبِاسْمِكَ الَّذى جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَبِهِ

برترى داد بر جهانيان و بدان نامى كه در نزد ايشان گذاردى و تنها آنان را از ميان

خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعالَمينَ وَبِهِ اَبَنْتَهُمْ وَاَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ

جهانيان بدان نام مخصوص داشتى و بوسيله آن آشكارشان كردى و ظاهر كردى برترى ايشان را بر ساير

الْعالَمينَ حَتّى فاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعالَمينَ جَميعاً اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ

جهانيان تا آنجا كه فائق آمد فضيلت ايشان بر فضيلت تمام جهانيان از تو خواهم كه درود فرستى

عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَكْشِفَ عَنّى غَمّى وَهَمّى وَكَرْبى

بر محمد و آل محمد و بگشائى از من غصه و اندوه و گرفتاريم را

وَتَكْفِيَنِى الْمُهِمَّ مِنْ اُمُورى وَتَقْضِىَ عَنّى دَيْنى وَ تُجيرَنى مِنَ

و كفايت كنى امور مهمه ام را و بپردازى از من بدهيم را و پناهم دهى از

الْفَقْرِ وَتُجيرَنى مِنَ الْفاقَةِ وَتُغْنِيَنى عَنِ الْمَسْئَلَةِ اِلَى الْمَخْلُوقينَ

ندارى و پناهم دهى از نيازمندى و گدائى و بى نيازم كنى از درخواست كردن از مخلوق

وَتَكْفِيَنى هَمَّ مَنْ اَخافُ هَمَّهُ وَعُسْرَ مَنْ اَخافُ عُسْرَهُ وَحُزُونَةَ مَنْ

و كفايت كنى از من اندوه كسى را كه مى ترسم از اندوهش و دشوارى كار كسى كه مى ترسم از دشوارى كارش و ناهموارى

اَخافُ حُزُونَتَهُ وَشَرَّ مَنْ اَخافُ شَرَّهُ وَمَكْرَ مَنْ اَخافُ مَكْرَهُ وَبَغْىَ

كار كسى كه از ناهموارى كارش نگرانم و گزند كسى كه از گزندش ترسانم و مكر و حيله كسى كه از مكرش ترس دارم

مَنْ اَخافُ بَغْيَهُ وَ جَوْرَ مَنْ اَخافُ جَوْرَهُ وَسُلْطانَ مَنْ اَخافُ سُلْطانَهُ

و ستم كسى كه از ستمش بيمناكم و بيدادگرى كسى كه از بيدادگريش واهمه دارم و تسلط آن كس كه از تسلطش مى ترسم

وَكَيْدَ مَنْ اَخافُ كَيْدَهُ وَمَقْدُرَةَ مَنْ اَخافُ مَقْدُرَتَهُ عَلَىَّ وَ تَرُدَّ عَنّى

و نقشه كشيدن كسى كه از نقشه هاى شومش بيم دارم و قدرت يافتن كسى كه از قدرتش بر خود ترسانم و بازگردان از من

كَيْدَ الْكَيَدَةِ وَمَكْرَ الْمَكَرَةِ اَللّهُمَّ مَنْ اَرادَنى فَاَرِدْهُ وَمَنْ كادَنى

نقشه هاى شوم بد انديشان و نيرنگ نيرنگ زنان را خدايا هر كه آهنگ مرا دارد تو آهنگ او كن و هر كه دامى سر راهم

فَكِدْهُ وَاصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُ وَمَكْرَهُ وَبَاْسَهُ وَاَمانِيَّهُ وَامْنَعْهُ عَنّى كَيْفَ

گذارده تو با او چنان كن و بگردان از من دام و نيرنگ و نيرو و آرزوهايش را و بازش دار از من به هر گونه كه خواهى

شِئْتَ وَاَنّى شِئْتَ اَللّهُمَّ اشْغَلْهُ عَنّى بِفَقْرٍ لا تَجْبُرُهُ وَبِبَلاَّءٍ لا تَسْتُرُهُ

و هر جا كه خواهى خدايا سرگرمش كن از من به چنان فقر و بيچارگى كه جبرانش نكنى و به بلائى كه مستورش نكنى

وَبِفاقَةٍ لا تَسُدَّها وَبِسُقْمٍ لا تُعافيهِ وَذُلٍّ لا تُعِزُّهُ وَبِمَسْكَنَةٍ لا

و به نيازمندى و تهى دستى كه سامانش ندهى و بدردى كه درمانش نكنى و بخوارى و ذلتى كه عزتش ندهى و به چنان بيچارگى

تَجْبُرُها اَللّهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَيْنَيْهِ وَاَدْخِلْ عَلَيْهِ الْفَقْرَ فى

كه جبرانش نكنى خدايا وادار خوارى را در برابر چشمش و درآور فقر و ندارى را در

مَنْزِلِهِ وَالْعِلَّةَ وَالسُّقْمَ فى بَدَنِهِ حَتّى تَشْغَلَهُ عَنّى بِشُغْلٍ شاغِلٍ لا

خانه اش و بيمارى و درد را در تنش تا سرگرمش كنى از من به سرگرمى مشغول كننده اى كه

فَراغَ لَهُ وَاَنْسِهِ ذِكْرى كَما اَنْسَيْتَهُ ذِكْرَكَ وَخُذْعَنّى بِسَمْعِهِ وَبَصَرِهِ

فراغتى نداشته باشد و مرا از يادش ببر چنانچه (ذكر) خودت را از ياد او بردى و برگير از من گوش و چشم

وَلِسانِهِ وَيَدِهِ وَرِجْلِهِ وَقَلْبِهِ وَجَميعِ جَوارِحِهِ وَاَدْخِلْ عَلَيْهِ فى

و زبان و دست و پا و دل و تمام اعضا و جوارحش را و گرفتارش كن در

جَميعِ ذلِكَ الْسُّقْمَ وَلا تَشْفِهِ حَتّى تَجْعَلَ ذلِكَ لَهُ شُغْلاً شاغِلاً بِهِ

تمام آنها به درد و بيمارى كه بهبودى نيابد و در نتيجه آن را برايش سرگرمى مشغول كننده اى بگردانى

عَنّى وَعَنْ ذِكْرى وَاكْفِنى يا كافِىَ مالا يَكْفى سِواكَ فَاِنَّكَ الْكافى

كه ازمن و ازياد من بيرون رود و كفايتم كن اى كسى كه كفايت كنى چيزى را كه جز تو كفايت نكند چون توئى كفايت كننده

لا كافِىَ سِواكَ وَمُفَرِّجٌ لا مُفَرِّجَ سِواكَ وَمُغيثٌ لا مُغيثَ سِواكَ

وكفايت كننده اى جزتو نيست وگشايش دهنده اى هستى كه جز تو گشايش دهنده اى نيست وفريادرسى هستى كه فريادرسى جزتونيست

وَجارٌ لا جارَ سِواكَ خابَ مَنْ كانَ جارُهُ سِواكَ وَمُغيثُهُ سِواكَ

و پناهى هستى كه پناهى جز تو نيست نوميد گشت كسى كه پناهش جز تو باشد

وَمَفْزَعُهُ اِلى سِواكَ وَمَهْرَبُهُ اِلى سِواكَ وَمَلْجَاءُهُ اِلى غَيْرِكَ وَمَنْجاهُ

و فريادرسش غير تو باشد و پناهگاهش جز درگاه تو باشد و گريزگاهش جز به آستان تو باشد و ملجاى غير از تو داشته

مِنْ مَخْلُوقٍ غَيْرِكَ فَاَنْتَ ثِقَتى وَرَجاَّئى وَمَفْزَعى وَمَهْرَبى

باشد و نجات خود را از مخلوقى غير از تو خواهد پس توئى محل اعتماد و اميد و پناهگاه و گريزگاه

وَمَلْجَاءى وَمَنْجاىَ فَبِكَ اَسْتَفْتِحُ وَبِكَ اَسْتَنْجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

و ملجا و نجات بخش من و به تو گشايش طلبم و به تو رستگارى جويم و بوسيله محمد و آل محمد

اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ وَاَتَوَسَّلُ وَاَتَشَفَّعُ فَاَسْئَلُكَ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ فَلَكَ

بدرگاهت رو كنم و توسل جويم و شفيع گيرم پس از تو خواهم اى خدا اى خدا اى خدا از آن تو است

الْحَمْدُ وَلَكَ الشُّكْرُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَاَنْتَ الْمُسْتَعانُ فَاَسْئَلُكَ يا

ستايش و خاص تو است سپاسگزارى و بدرگاه تو است شكوه و توئى كه بياريت طلبند از تو خواهم اى

اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ

خدا اى خدا اى خدا به حق محمد و آل محمد كه درود فرستى بر محمد و آل

مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَكْشِفَ عَنّى غَمّى وَهَمّى وَكَرْبى فى مَقامى هذا كَما

محمد و برطرف كنى از من غصه و اندوه و گرفتاريم را در اين جايگاهم چنانچه

كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَ هَمَّهُ وَغَمَّهُ وَ كَرْبَهُ وَكَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ فَاكْشِفْ

برطرف كردى از پيامبرت اندوه و غصه و گرفتاريش را و كفايت كردى از او هراس دشمنش را پس برطرف كن

عَنّى كَما كَشَفْتَ عَنْهُ وَفَرِّجْ عَنّى كَما فَرَّجْتَ عَنْهُ وَاكْفِنى كَما كَفَيْتَهُ

از من چنانچه برطرف كردى از او و بگشا از من چنانچه گشودى از او و كفايتم كن چنانچه او را كفايت كردى

وَاصْرِفْ عَنّى هَوْلَ ما اَخافُ هَوْلَهُ وَمَؤُنَةَ ما اَخافُ مَؤُنَتَهُ وَهَمَّ ما

و بگردان از من هراس آنچه را مى ترسم از هراسش و هزينه آنچه را مى ترسم از هزينه اش و اندوه آنچه را

اَخافُ هَمَّهُ بِلا مَؤُنَةٍ عَلى نَفْسى مِنْ ذلِكَ وَاصْرِفْنى بِقَضآءِ

مى ترسم از اندوهش بى آنكه زحمتى از اين ناحيه به من برسد و بازم بگردان با حاجات

حَوائِجى وَكِفايَةِ ما اَهَمَّنى هَمُّهُ مِنْ اَمْرِ آخِرَتى وَدُنْياىَ يا اَميرَ

برآورده و كفايت كردن آنچه اندوهش مرا فراگرفته از كار آخرت و دنيايم ، اى امير

الْمُؤْمِنينَ [وَيا اَبا عَبْدِ اللَّهِ] عَلَيْكُما مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ

مؤ منان [و اى ابا عبداللّه ] بر شما باد از جانب من سلام خدا هميشه تا من زنده ام و

اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِكُما وَلا فَرَّقَ اللَّهُ

شب و روز برجا است و قرار ندهد خداوند اين زيارت مرا آخرين بار از زيارت شما دو بزرگوار و جدا نكند خدا

بَيْنى وَبَيْنَكُما اَللّهُمَّ اَحْيِنى حَيوةَ مُحَمَّدٍ وَذُرِّيَّتِهِ وَاَمِتْنى مَماتَهُمْ

ميان من و شما را خدايا زنده ام دار به زندگى محمد و فرزندانش و بميرانم به مرگ ايشان

وَتَوَفَّنى عَلى مِلَّتِهِمْ وَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِهِمْ وَلا تُفَرِّقْ بَيْنى وَبَيْنَهُمْ

و جانم را بر كيش آنها بگير و در گروه و جرگه آنان محشورم كن و جدائى مينداز ميان من و ايشان

طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَيا اَبا عَبْدِ اللَّهِ

چشم برهم زدنى هرگز در دنيا و آخرت اى امير مؤ منان و اى اباعبداللّه

اَتَيْتُكُما زاَّئِراً وَمُتَوَسِّلاً اِلَى اللَّهِ رَبّى وَرَبِّكُما وَمُتَوَجِّهاً اِلَيْهِ بِكُما

آمده ام به درگاهتان براى زيارتتان و براى آنكه توسل جويم به درگاه خدا پروردگارم و پروردگار شما دوبزرگوار و روكنم بدرگاه

وَمُسْتَشْفِعاً بِكُما اِلَى اللَّهِ تَعالى فى حاجَتى هذِهِ فَاشْفَعا لى فَاِنَّ لَكُما

او بوسيله شما و شفيع گيرم شما را به نزد خداى تعالى در اين حاجتى كه دارم پس شما دو بزرگوار شفاعت كنيد براى من

عِنْدَاللَّهِ الْمَقامَ الْمَحْمُودَ وَالْجاهَ الْوَجيهَ وَالْمَنْزِلَ الرَّفيعَ وَالْوَسيلَةَ اِنّى

زيرا شما را در نزد خداوند مقامى است پسنديده و منزلتى است آبرومند و جايگاهى است بلندمرتبه و (مقام ) وسيله از شما

اَنْقَلِبُ عَنْكُما مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ الْحاجَةِ وَقَضاَّئِها وَنَجاحِها مِنَ اللَّهِ

است ، و من هم اكنون كه از نزد شما بازگردم چشم براه قطعى شدن حاجتم و برآمدنش و به انجام رسيدنش از جانب خدا

بِشَفاعَتِكُما لى اِلَى اللَّهِ فى ذلِكَ فَلا اَخيبُ وَلا يَكُونُ مُنْقَلَبى مُنْقَلَباً

هستم به شفاعتى كه شما برايم در اين باره به درگاه خدا مى كنيد پس چنان نباشد كه نوميد شوم و بازگشتم بازگشت شخص

خآئِباً خاسِراً بَلْ يَكُونُ مُنْقَلَبى مُنْقَلَباً راجِحاً [راجياً] مُفْلِحاً مُنْجِحاً

نوميد زيانكارى باشد بلكه بازگشت كسى باشد كه با موفقيت و اميدوارى و رستگارى و كاميابى

مُسْتَجاباً بِقَضاَّءِ جَميعِ حَوائِجى وَتَشَفَّعا لى اِلَى اللَّهِ انْقَلَبْتُ عَلى ما

با حاجتهائى كه تماميش روا شده باز مى گردد و شفاعت كنيد برايم به درگاه خدا، بازگردم بر آنچه

شاَّءَ اللَّهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ مُفَوِّضاً اَمْرى اِلَى اللَّهِ مُلْجِاءً ظَهْرى

خدا خواهد و جنبش و نيروئى نيست جز به خدا واگذار كنم كارم را به خدا و پشت و پناه خود را

اِلَى اللَّهِ مُتَوَكِّلاً عَلَى اللَّهِ وَاَقُولُ حَسْبِىَ اللَّهُ وَكَفى سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعى

خدا قرار دهم و توكل كنم بر خدا و مى گويم بس است مرا خدا و كافى است براى من ، بشنود خدا (آواز) هر كه او را بخواند

لَيْسَ لى وَراَّءَ اللَّهِ وَوَراَّئَكُمْ يا سادَتى مُنْتَهى ما شاَّءَ رَبّى كانَ

اى آقايان بزرگوار براى من جز خدا و شما سرمنزل و پايگاهى نيست آنچه پروردگارم خواسته موجود گشت

وَمالَمْ يَشَاءْ لَمْ يَكُنْ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ اَسْتَوْدِعُكُمَا اللَّهَ وَلا

و آنچه نخواسته موجود نگردد و نيست جنبش و نيروئى جز بخدا، شما دو بزرگوار را به خدا مى سپارم و قرار

جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى اِلَيْكُما اِنْصَرَفْتُ يا سَيِّدى يا اَميرَ

ندهد خداوند اين بار را آخرين بار زيارتم از شما بازگشتم اى آقاى من اى امير

الْمُؤْمِنينَ وَمَوْلاىَ وَاَنْتَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ يا سَيِّدى وَسَلامى عَلَيْكُما

مؤ منان و اى سرور من و تو نيز اى ابا عبداللّه اى آقاى من و سلام من بر شما دو آقا

مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ واصِلٌ ذلِكَ اِلَيْكُما غَيْرُ مَحْجُوبٍ

پيوسته باد تا پيوسته است شب و روز واصل گردد اين سلام به شما از شما پوشيده نماند

عَنْكُما سَلامى اِنْ شاَّءَ اللَّهُ وَاَسْئَلُهُ بِحَقِّكُما اَنْ يَشاَّءَ ذلِكَ وَيَفْعَلَ

سلام من انشاءالله و از خدا خواهم به حق شما دو بزرگوار كه مشيّتش بر اين كار قرار گيرد

فَاِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ اِنْقَلَبْتُ يا سَيِّدَىَّ عَنْكُما تاَّئِباً حامِداً لِلَّهِ شاكِراً

و آن را انجام دهد كه براستى او بسى ستوده و بزرگوار است بازگردم اى دو آقاى من از خدمت شما توبه كننده و ستايش كننده

راجِياً لِلاِْجابَةِ غَيْرَ آيِسٍ وَلا قانِطٍ ائِباً عاَّئِداً راجِعاً اِلى

خدا و سپاسگزار و اميدوار به اجابت بدون ياءس و نااميدى و به اميد رجوع و بازگشت دوباره براى

زِيارَتِكُما غَيْرَ راغِبٍ عَنْكُما وَلا مِنْ زِيارَتِكُما بَلْ راجِعٌ عاَّئِدٌ اِنْ

زيارت شما بى آنكه اشتياق و رغبتم از شما كاسته شود و يا از زيارت شما (سير شوم ) بلكه بازآيم و مراجعت كنم

شاَّءَ اللَّهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ يا سادَتى رَغِبْتُ اِلَيْكُما وَاِلى

انشاءاللَّه و جنبش و نيروئى نيست جز به خدا اى آقايان من به زيارت شما و به خودتان اشتياق و ميل ورزيدم

زِيارَتِكُما بَعْدَ اَنْ زَهِدَ فيكُما وَفى زِيارَتِكُما اَهْلُ الدُّنْيا فَلا خَيَّبَنِىَ

پس از آنكه بى ميل بودند به شما و به زيارتتان مردم دنيا پس خدا نوميدم نكند

اللَّهُ ما رَجَوْتُ وَما اَمَّلْتُ فى زِيارَتِكُما اِنَّهُ قَريبٌ مُجيبٌ

در آنچه بدان اميدوارم و آرزومندم در مورد زيارت شما كه براستى او خدائى است نزديك و اجابت كننده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page