جوان و حلّ قدرتمندانه مشكلات

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

جوان و حلّ قدرتمندانه مشكلات
عليرضا روستايى
شايد سؤالاتى از قبيل: چرا اوضاع ما چنين شده است؟ چرا من شغل مناسبى ندارم؟ چرا درس بخوانم؟ چرا آينده من نامعلوم است؟ چرا همه با من بدند؟ چرا اين قدر بدبختم؟ چرا درآمد مكفى ندارم؟ و ... را از خود پرسيده و يا با دوستان خود در ميان گذاشته باشيد. البته درست است كه اين مسائل و پديده‏ها دلايل و عوامل بيرونى نيز دارند كه نقش آنها را در ايجاد چنين وضعى نمى‏توان ناديده گرفت؛ امّا ريشه بيشتر اين مشكلات و سؤالات را مى‏توان در درون هر شخص يافت و با پى بردن به منشأ و علّت آنها مى‏توان براى تغيير يا حلّشان راه پايانى يافت.
در اين مقاله، كوشش شده است كه فرمول‏ها و راه‏كارهايى عملى جهت شناخت و تقويت قواى درونى و اراده ارائه شود، تا از طريق آن بتوان در جهت مسلّط شدن بر اوضاع و ايجاد تغييرات بيرونى مطلوب، گام برداشت. شناخت و به كارگيرى اين راه‏كارها، ما كمك مى‏كند كه اولاً بهتر و بيشتر بتوانيم علل واقعى ايجاد چنين مشكلاتى را بدانيم و ثانياً قادر باشيم راه‏حل‏هايى براى مقابله و دفع و رفع آنها بيابيم. و اكنون اين فرمول‏ها:
1. دوستى با خداوند
ذكر نام و ياد خداوند، به انسان، چنان آرامش و اطمينانى مى‏بخشد كه در پرتو آن، انسان، قدرت خاصى به دست مى‏آورد. به تعبير قرآن: «دل، با ياد خداوند آرام مى‏گيرد». البته ذكر خداوند، نعمتى است كه بندگان خاص خداوند دارند؛ زيرا هرگاه شما ياد خدا كرديد، معلوم مى‏شود اوّل خدا به ياد شما بوده و به شما توفيق چنين كارى را عطا نموده است وگر نه به قول نظامى:
من ز كجا وين پر و بال از كجا
من كه و تسبيح جلال از كجا!
و برعكس، كسانى كه از خدا روى گردان‏اند و از ياد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواسته‏اند كه به اين موضوع بپردازند، زندگى‏شان با مشكلات و معضلات فراوانى مواجه مى‏شود كه به بيان قرآن: «هر كه از ياد من روى گرداند، زندگى دشوارى خواهد داشت» و بعد در جاى ديگر به دنبال علت آن هستند.
2. شروع كردن از خود و پرداختن به خويش
در اين خصوص، اعتقاد بر اين است كه انسان بايد ابتدا از خودش شروع كند؛ چرا كه انسان، خليفة‏الله است و قدرت خلق و تغيير به او عطا شده است:
اى نسخه نامه الهى كه تويى
واى آينه جمال شاهى كه تويى
بيرون ز تو نيست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهى كه تويى.
جمله معروفى است كه شما نيز شايد شنيده يا خوانده باشيد كه: «انسان‏ها معمولاً همان مى‏شوند كه مى‏انديشند». تصور انسان از خودش و از جهان پيرامونش راه و هدف او را تعيين مى‏كند. كسى كه خود را بدشانس، بدبخت و ناتوانْ خطاب و احساس كند، نبايد انتظار داشته باشد كه ديگران به خوش‏بختى او كمك كنند و به قول ناصر خسرو:
تو چون خود كُنى اختر خويش را بد
مدار فلك، چشم، نيك اخترى را.
پس در اين خصوص:
- مراقب تنهايى خود باش كه به انديشه تبديل مى‏شود؛
- مراقب انديشه خود باش كه به عمل تبديل مى‏شود؛
- مراقب عمل خود باش كه به عادت تبديل مى‏شود؛
- مراقب عادات خود باش كه به شخصيّت تبديل مى‏شود؛
- مراقب شخصيت خود باش كه به سرنوشت تبديل مى‏شود؛
... و سرنوشت را نمى‏توان از سر نوشت!
پرداختن به خود و تسلط يافتن بر نفس خويش مى‏تواند در انجام دادن درست كارها به انسان كمك كند؛ چرا كه انسان هميشه در حال نبرد با دو قدرت و دشمن است: يكى مشكلات و موانع بيرونى و ديگرى وسوسه‏ها و هجوم‏هاى درونى. مقابله با اولى، دورى از تنبلى و تن‏پرورى و سستى و خُمود و البته كار و تلاش دائم را مى‏طلبد و مقابله با دومى، جرئت و جسارت و ايمان و شجاعت لازم دارد كه البته برترين فضائل‏اند و به همان اندازه به دست آوردنشان هم دشوارتر. اينها براى مقابله با دشمن درونى، لازم‏اند. به قول حضرت مولانا:
اى شهان، كُشتيم ما خصم برون
ماند خصمى زان بَتَر در اندرون
كشتن آن، كار عقل و هوش نيست
هست شير و سُخره خرگوش نيست.
و در جاى ديگرى مى‏گويد:
نفس‏ها همچون سگانِ خفته‏اند
كه در آنها خير و شر بنهفته‏اند
چون كه در گوشه خرى مُردار شد
صد سگ خفته بِدان بيدار شد.
3. داشتن هدف و برنامه روزانه زندگى
بى‏برنامگى و بى‏هدفى، آمدى را به روزمرّگى مى‏كشاند و كسى كه دچار روزمرگى شود، به دام افسردگى و احساس بيهودگى در زندگى نيز خواهد افتاد. نتيجه روزمره زندگى كردن، اين است كه: انسان، هر چه برايش پيش مى‏آيد، انجام مى‏دهد، نه هر چه پيش‏بينى كند. هر چه براى او پيش مى‏آيد، مى‏خواهد، نه هر چه بخواهد، برايش پيش آيد؛ يعنى بارى به هر جهت! يعنى منتظر بخت و شانس و اقبال و ... بودن؛ يعنى متوقف شدن و تكرارى زندگى كردن. كمترين خطر اين‏گونه زندگى كردن، اين است كه از مردن نيز بدتر است.
داشتن هدف و برنامه، آدمى را به تفكّر و تلاش مستمر وا مى‏دارد كه حاصل آن، حركت و تغيير و رشد و موفقيت و جارى شدن است كه: «هستم اگر مى‏روم. اگر نروم، نيستم!».
كسى كه نداند در 24 ساعت آينده چه كارهايى قرار است انجام دهد، مجبور است كارهايى را كه قرار نيست، به اجبار و برخلاف ميل خودش انجام دهد و طبعاً نتايج ناخواسته و پيش‏بينى نشده‏اى رخ خواهد داد.
4. ايجاد تغيير در نظام باورها
نظام باورها و نحوه تلقّى هر كس از خود و جهان پيرامونش، نوع نگاه، اهداف، برنامه‏ها و كلاً همه هستى او را تحت‏الشعاع خود قرار مى‏دهد. پس بايد نظام باورهاى خود را نسبت به هستى و جهان، به‏گونه‏اى تغيير داد كه از بدبينى، كج‏انديشى و افكار ويرانگر و مأيوس‏كننده خالى شود. كسى كه باور دارد جهان و هر چه در كيهان هست، آمده‏اند تا به او كمك كنند، يا باور دارد كه ابر و باد و مَه و خورشيد و فلك در كارند تا او نانى به كف آرد و به غفلت نخورد، سرنوشت او، تفاوت خواهد داشت، با كسى كه اعتقاد دارد كه جهان و تمام آدم و عالم، كمر به كشتن او بسته‏اند و فلك، غدّار است و روزگار، كج‏مدار و بدرفتار! چرا كه اين‏گونه انديشيدن‏ها نه تنها در شكل‏گيرى شخصيت و منش آدمى مؤثر است، بلكه در دستيابى يا عدم دستيابى انسان به كليدهاى فائق آمدن بر مشكلات نيز تأثير دارد.
تكرار، گفتن، گوش كردن، زمزمه كردن، نگاه كردن و امثال اينها، هر كدام پيام‏هايى به ضمير ناخودآگاه انسان ارسال مى‏كنند و هر يك از اين پيام‏ها در جاى خود، تأثيرات و تغييراتى در درون آدمى ايجاد مى‏كنند. لذا در اين خصوص، عمل كردن به نكات ذيل براى شما سودمند خواهد بود:
الف. رها شدن از عادت‏هاى فكرى بد، مانند:
1. احساس اين‏كه ديگر نعمت‏ها و امكانات به پايان رسيده است.
2. قضاوت درباره ديگران و سخن گفتن درباره چيزى بدون علم و اطلاع از آن.
3. وابستگى به اشخاص و اشيا و پديده‏ها.
4. احساس عدم توانايى در دستيابى به اهداف.
5. نگاه بدبينانه به چرخه هستى.
ب. عادت كردن به تكرار جملات مثبت و كوتاه و مؤثّر و محرّك، خطاب به خود، براى ارسال به ضمير ناخودآگاه، مثل:
1. آدم موفقى خواهى شد.
2. خطرپذير و دمْ غنيمتْ شمار باش.
3. همه بايد تو را با انگشت، نشان بدهند.
4. بايد مثل يك رئيس، لباس بپوشى.
5. قلبى پاك و مهربان داشته باش.
6. بايد اوّل بشوى.
7. آرام و مطمئن و بى‏هراس باش.
پرهيز از گفتن جملات مخرّب كه مانع پيشرفت آدمى‏اند و آدمى را دچار رخوت و يأس و ركود و سُستى مى‏نمايند، مثل: «دنيا ارزشى ندارد! آب باريكه‏اى ما را بس! پولدارها كجا رفتند؟ كسى بجز يك كفن نبرد! پول، كثيف است و مردم، گرگ‏اند! عجب روزگار كج مدار بدرفتارى است! ...»، يك اصل است. توجّه داشته باشيد كه تكرار اين جملات، با توجه به بار منفى‏اى كه در خود دارند، چه اثر عميقى بر وجود آدمى مى‏گذارد و برعكس، تكرار هميشگى و هر روزه جملات مثبت مى‏تواند انسان را به يك فرد شاداب، و پر انرژى و هدفمند، جهت رسيدن به رفاه و افتخار، يارى دهد.
5. داشتن آرزوهاى ممكن و خيال‏هاى مثبت
آرزو داشتن و خيال‏پردازى، تا زمانى كه حالت افراط به خود نگرفته و از واقعيتْ دور نشده باشد، مى‏تواند مفيد باشد. تاريخ از آنِ كسانى است كه آرزو و هدف دارند. انسانى كه آرزو و هدف داشته باشد، فقر نمى‏شناسد. وقتى گفته مى‏شود: «آرزو بر جوانانْ عيب نيست»، شايد به همين دليل است كه آرزو، حركت و انگيزه و اميد لازم را براى رسيدن به هدف در آدمى ايجاد مى‏كند و چنان نيروى قوى‏اى است كه مى‏تواند آدمى را به هدف برساند و مانند سُكّان يك كشتى، جهت حركت را مشخّص مى‏كند. خيال، حتّى گاهى منشأ آگاهى و اطلاع آدمى مى‏شود كه مى‏توان با آن، ديد و به كشف و اختراع و ابتكار، دست يافت يا آثار ادبى و هنرى پديد آورد.
پس خيلى مواقع، خيال‏ها به واقعيتْ تبديل مى‏شوند. شما تصوّر كنيد اگر كسى مثلاً يكصد و پنجاه سال پيش مى‏گفت دستگاه كوچكى هست كه آدم‏ها در فواصل دور از هم مى‏توانند به‏وسيله آن، هم صداى يكديگر را بشنوند و هم تصوير همديگر را ببينند، به او «خيال‏پرداز» مى‏گفتند. امّا چيزى كه آن روز رؤيا و خيال بود، اكنون، واقعيت يافته و از كجا معلوم كه خيال امروز، واقعيت فردا نگردد؟ اكنون تصور اين‏كه يك روز انسان بتواند به تنهايى مانند پرندگان، پرواز كند، شايد يك خيال باشد؛ امّا خيالى مبتنى بر واقعيت‏هاست و امكان علمى و عقلى دارد و چه بسا فردا به يك واقعيت بدل شود!
6. تلاش و كوشش و اعتماد به نفس
در مقابل اراده آهنين آدمى همه چيز امكان‏پذير است و اگر انسان به چيزى علاقه‏مند شد و براى رسيدن به آن تلاش مستمر داشت قطعاً بدان دست مى‏يابد. به قول دكتر على شريعتى: «آن‏جا كه عشق فرمان دهد، مُحال، سر تعظيم فرود مى‏آورد». به تعبير قرآن: «تنها آنچه انسان با سعى كوشش به دست مى‏آورد، براى او مى‏ماند» و يافتن و رسيدن، راهى جز كوشش و خواستن ندارد و البته در اين راه، اراده نيز لازم است.
امّا نبايد فراموش كرد كه انعطاف‏پذيرى و تطبيق و وفق دادن خود با شرايط نيز لازم است. البته اين موضوع نبايد به معناى عقب‏نشينى، منفعل بودن، دائم اثر پذيرفتن يا هميشه همرنگ جماعت شدن و ... باشد.
7. مطالعه و تحقيق و كسب دانش
جستجوى حقيقت، به انسان، آگاهى و بينش مى‏دهد و انسان را مهيّاى عزيمت و رهايى و آزادى معنوى مى‏نمايد. البته همه اينها يك شرط دارد و آن هم همراه شدن با توفيق الهى است كه قطعاً شامل احوال همه بندگان نخواهد بود و تابع رضايت الهى است.
اولاً بايد مراقب بود كه علم و درسِ آدمى باعث گمراهى نگردد. آن‏جا گفته‏اند: «علم، خودش بالاترين حجاب معرفت است»، منظور، همين است و گاهى:
بدگهر را علم و فن آموختن
دادن تيغ است دست راهزن
و ثانياً بايد مراقب بود كه آدمى، عالم بى‏عمل و عامل بى‏علم نگردد كه چون زنبورى بى‏عسل و درخت بى‏بار است. چه خوب است كه از علم در جهت مثبت و خير و نيكى استفاده شود. و چه خوش سرود حضرت مولانا، آن‏جا كه فرمود:
اى دهنده عقل‏ها! فرياد رس
گر نخواهى تو، نخواهد هيچ كس
هم طلب از توست، هم آن بى‏تويى
ما كه‏ايم؟ اوّل تويى، آخر تويى
هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش
ما يكى لاشيم با چندين تلاش
ما ز حرص و آز، خود را سوختيم
وين دعا را هم ز تو آموختيم
چون دعامان امر كردى، اى عجاب
پس دعاى خويش را كن مستجاب!
منابع:
1. درس‏هاى عملى براى تبديل شدن به يك سرمايه‏دار بزرگ، محمد پاك‏منش
2. تكنولوژى فكر، عليرضا آزمنديان
3. قدرت شگرف درون، آنتونى رابيز، ترجمه: ميترا ميرشكار
حديث زندگى>شماره 24