ريشه‏هاي قيام بر ضد عثمان‏

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

يشه اصلي قيام، علاقه و ارادت خاصّي که عثمان به خاندان اموي داشت. وي که خود شاخه‏اي از اين شجره بود، در راه تکريم و بزرگداشت اين خاندان پليد، علاوه بر زير پا گذاشتن کتاب و سنّت از سيره دو خليفه پيشين نيز گام فراتر نهاد. او به داشتن چنين روحيه و گرايشي کاملاً معروف بود.
بني‏اميّه که از روحيّه عثمان آگاه بودند، پس از گزينش او از طريق شورا، دور او را گرفتند و چيزي نگذشت که مناصب و مقامات اسلامي را ميان آنان تقسيم شد و جرأت آنان به حدي رسيد که ابوسفيان به قبرستان اُحد رفت و قبر حمزه عمّ بزرگوار پيامبر اکرم(ص) را که در نبرد با ابوسفيان کشته شده‏بود زير لگد گرفت و گفت: «ابويعلي، برخيز که آنچه بر سر آن مي‏جنگيديم به دست ما افتاد.»
در نخستين روزهاي خلافت خليفه سوم، اعضاي خانواده بني‏اميّه دور هم گرد آمدند و ابوسفيان رو به آنان کرد و گفت: «اکنون که خلافت پس از قبيله‏هاي «؟؟؟» و «عدي» به دست شما افتاده است مواظب باشيد که از خاندان شما خارج نگردد و آن را همچون گوي دست به دست بگردانيد، که هدف از خلافت جز حکومت و زمامداري نيست و بهشت و دوزخي وجود ندارد»( الأستيعاب، ج 2، ص 69 )
شايسته خليفه اسلامي اين بود که ابوسفيان را ادب کند و حدّ الهي درباره مرتد را در حق او جاري سازد. ولي متأسفانه نه تنها چنين نکرد، بلکه بارها ابوسفيان را مورد لطف خود قرار داد و غنايم بسياري به او بخشيد..
عوامل شورش‏
تاريخنويسان اصيل اسلامي علل سقوط عثمان و انقلاب گروهي از مسلمانان را در آثار خود بيان کرده‏اند، هر چند برخي از مورخّان، به احترام مقام خلافت، از بازگو کردن مشروح اين علل خودداري ورزيده‏اند. باري، عوامل زير را مي‏توان زيربناي انقلاب و شورش گروههاي خشمگين مسلمانان دانست:
1- تعطيل حدود الهي. 2- تقسيم بيت‏المال در ميان بني‏اميّه.
3- تأسيس حکومت اموي و نصب افراد غير شايسته به مناصب اسلامي.
4- ايذاء و ضرب گروهي از صحابه پيامبر(ص) که از خليفه و اطرافيان او انتقاد مي‏کردند.
5- تبعيد تعدادي از صحابه که خليفه حضور آنان را مزاحم افکار و آمال و برنامه‏هاي خود مي‏ديدند.
عامل نخست: تعطيل حدود الهي‏
خليفه، وليدبن‏عقبه، برادر مادري خود، را به استانداري کوفه منصوب کرد. وي مردي بود که قرآن مجيد او را در دو مورد به فسق و تمرّد از احکام اسلامي ياد کرده‏است.( آيه «يا ايّها الذينَ امنوا اِنْ جاءَکُم فاسقٌ بِنباءٍ فَتَبَيَّنُوا) امّا خليفه، گذشته او را ناديده گرفته و استانداري منطقه بزرگي از ممالک اسلامي را به او واگذار کرد.
براي فرد فاسقي چيزي که مطرح نيست رعايت حدود الهي و شئون مقام زعامت است. حاکمان آزمان علاوه بر اداره امور سياسي، امامت نمازهاي جمعه و جماعت را نيز بر عهده داشتند. اين پيشواي نالايق (وليد)، در حاليکه سخت مست بود، نماز صبح را با مردم چهار رکعت برگزار کرد و محراب را آلوده ساخت؛
مردم کوفه به عنوان شکايت راهي مدينه شدند و حادثه را به خليفه گزارش کردند. متأسفانه خليفه نه تنها به گزارش آنان ترتيب اثر نداد بلکه آنان را تهديد کرد و گفت: آيا شما ديديد که برادر من شراب بخورد؟ آنان گفتند: ما شراب خوردن او را نديديم، ولي او را در حال مستي مشاهده کرديم و انگشتر او را از دست وي درآورديم و او متوجّه نشد.
گواهان حادثه که از رجال غيور اسلام بودند علي(ع) و عايشه را از جريان آگاه ساختند. عايشه که دل پُر خوني از عثمان داشت، گفت: عثمان احکام الهي را تعطيل و گواهان را تهديد کرده‏است.
اميرمؤمنان با عثمان ملاقات کرد و گفته خليفه دوم را در روز شورا درباره وي يادآور شد و گفت: فرزندان بني‏اميّه را به مردم مسلّط نکن. بايد وليد را از مقام استانداري عزل کني و حدّ الهي را در حقّ او جاري سازي.
خليفه در زير فشار افکار عمومي، سعيدبن‏العاص را که او نيز شاخه‏اي از شجره خبيثه بني‏اميّه بود، به استانداري کوفه منصوب کرد. عزل وليد در آرام ساختن افکار عمومي کافي نبود. خليفه بايد حدّ الهي را که درباره شرابخوار تعيين شده‏است در حقّ برادر خود اجرا مي‏کرد. عثمان، به جهت علاقه‏اي که به برادر خويش داشت، لباس فاخري بر تن او پوشانيد و او را در اطاقي نشاند تا فردي از مسلمانان حدّ خدا را درباره او اجرا کند. افرادي که مايل بودند او را با اجراي حدّ ادب کنند، از طريق وليد تهديد مي‏شدند. سرانجام امام علي(ع) تازيانه را به دست گرفت و بي‏مهابا بر او حد زد و به تهديد و نارواگويي او اعتنا نکرد.( مسند احمد، ج 1، ص 142 ؛ اسدالغابه، ج 5، ص 91)
عامل دوم: تقسيم بيت‏المال در ميان بني‏اميّه‏
خلافت و جانشيني پيامبراسلام(ص) مقام بسي مقدس و رفيعي است که مسلمانان پس از منصب نبوت و رسالت، آن را محترمترين مقام مي‏شمردند. اختلاف آنان در مسأله خلافت و اينکه خليفه بايد از جانب خدا انتخاب شود يا مردم او را برگزينند مانع از آن نبود که به مقام خلافت ارج نهند و موقعيت خلافت اسلامي را گرامي بشمارند.
به همين سبب همين احترام به مقام خلافت بود که اميرمؤمنان به نمايندگي از طرف مردم به خليفه سوم چنين گفت:
«وَ أِنّي اُنْشِرُکَ اللهَ اَنْ لاتکونَ امامَ هذه الاُمَّة المقتول، فاِنَّهُ کان يُقال يُقْتَلُ فِي هذِهِ الاُمَّه امام يُفْتَحُ عَلَيْها القَتلُ و القتالُ إِلي يوم القيامة.»( نهج‏البلاغه عبده، خطبه 159)
من تو را به خدا سوگند مي‏دهم که مبادا پيشواي مقتول اين امّت باشي، زيرا گفته مي‏شود که پيشوايي در اين امّت کشته مي‏شود که قتل او سرآغاز کشت و کشتار تا روز قيامت مي‏گردد.
به رغم چنين مقام و موقعيّتي که خلافت اسلامي و خليفه مسلمين در ميان مهاجر و انصار و ديگر مسلمانان داشت گروهي از شخصيتهاي برجسته اسلامي در مدينه گرد هم آمدند و به کمک مهاجر و انصار خليفه سوم را کشتند و سپس به شهرهاي خود بازگشتند. يکي از اين عوامل شورش بذل و بخششهاي بي‏حساب خليفه به فاميل خود بود.
هر چند تاريخ نتوانسته است همه آنها را به دقّت ضبط کند و حتّي طبري کراراً تصريح مي‏کند که «من به جهت عدم تحمّل اغلب مردم، از نوشتن برخي انتقادها و اشکالات که از جانب مسلمانان بر خليفه شده‏است خودداري مي‏کنم»( تاريخ طبري، ج 5، ص 1 8 و ص 113 و ص 232 و غيره) ولي همان مواردي که تاريخ ضبط کرده‏است مي‏تواند روشنگر رفتار عثمان درباره بيت‏المال مسلمين باشد. ميزان اموال و املاکي که وي از بيت‏المال مسلمانان به اعضاي خانواده خود بخشيده بسيار عظيم است که اينک به برخي از آنها اشاره مي‏شود.
1- وي دهکده فدک را، که مدتها ميان دختر گرامي پيامبر(ص) و خليفه اول کشمکش بود، به مروان‏بن‏حکم بخشيد و اين ملک دست به دست در ميان فرزندان مروان مي‏گشت.
2- در سال 27 هجري که ارتش اسلام از آفريقا با غنيمتهاي فراوان که دو و نيم ميليون دينار برآورد مي‏شد بازگشت يک پنجم آن را، که مربوط به مصارف ششگانه‏اي است که در قرآن وارد شده‏است بدون هيچ دليلي به دامادش مروان بخشيد و از اين طريق افکار عمومي را بر ضدّ خود تحريک کرد و کار به جايي رسيد که برخي از شعرا در انتقاد از او
چنين سرودند:
وَ اعطيتَ مروان خُمْسَ العِبا
دِظلماً لهُم وَ حَمَيْتَ الحِمي‏
خمسي که مخصوص بندگان خداست به ناروا به مروان بخشيدي و از فاميل خود حمايت کردي.
نظر اسلام درباره بيت‏المال‏
عمل خليفه حاکي از آن است که وي خويش را مالک شخصي بيت‏المال مي‏دانست و اين بذل و بخششها را گويا يک نوع صله رحم و خدمت به خويشاوندان قلمداد مي‏نمود.
اکنون بايد ديد که نظر اسلام چيست؟ پيامبر اکرم(ص) درباره غنائم چنين فرمود:
«لِلّه خُمسُهُ و أَربَعَةُ اخماسٍ للجيش.» يک پنجم آن سهم خدا و چهار پنجم آن متعلّق به لشکر است.
بديهي است خدا بي‏نيازتر از آن است که براي خود سهمي قرار دهد، بلکه مقصود اين است که بايد يک پنجم را در مصارفي به کار برد که که رضاي خدا در آن است.
اميرمؤمنان(ع) به فرماندار خود در مکّه نوشت: به آنچه که از مال خدا در نزد تو جمع شده‏است رسيدگي کن و آن را ره مردمان عيالمند و گرسنه بده، مواظب باش که حتماً به افراد فقير و نيازمند برسد..
با اين نصوص و تلويحات و با توجه به اينکه روش دو خليفه اول و دوم نيز بر غير طريقه خليفه سوم بود، مع‏الوصف عثمان در طول دوران خلافت خود از اين بذل و بخششها بسيار داشت که به هيچ وجه نمي‏توان آنها را توجيه کرد.
عامل سوم: تأسيس حکومت اموي‏
عامل سوم شورش بر ضد خلافت عثمان، تسلّط ظالمانه امويان بر مراکز حسّاس اسلامي بود؛ تسلّطي که پير و جوان نمي‏شناخت و خشک و تر را مي‏سوزانيد. اصولاً خليفه سوم علاقه و عاطفه خاصّي نسبت به بني‏اميه داشت و تعصّب فاميلي در او به حدّ اعلا رسيده‏بود. در جهت تأمين درخواستهاي بستگان او راجع به تشکيل يک حکومت اموي، عقل و خرد و مصالح و مفاسد مسلمانان و قوانين و مقررّات اسلامي هيچ يک ملاک و معيار عثمان نبود. لذا در پوشش عنايت و عاطفه او خلافکاريهاي زيادي انجام مي‏گرفت.
بايد يادآور شد که هرگز عاطفه مطلق و محبّت نسبت به همه مسلمين بر خليفه حاکم نبود، بلکه عاطفه او به طور؟؟؟ در خدمت فاميل قرار داشت و ديگران از خشم و غضب او در امان نبودند.
يعني در عين علاقه به شاخه‏هاي شجره اموي، نسبت به ابوذرها، عمارها، و عبدالله‏بن‏مسعودها و... جبّار و خشمگين بود وقتي ابوذر را به سرزمين ربذه تبعيد کرد و آن پير مجاهد در آنجا به وضع رقّت باري جان سپرد، هرگز عاطفه او نجوشيد. وقتي عمّار در زير مشت و لگد کارپردازان خلافت قرار گرفت و از حال رفت، خليفه هيچ متأثّر نشد.
چنين حبّ مفرط و بي‏حساب سبب شد که مردم از ستم حکام خليفه و سياستگزاران حکومت وي به ستوه آيند و انديشه شورش بر خليفه در جامعه رشد کند و به خلافت و حيات عثمان خاتمه دهد.
تحوّلاتي که تنها در استانهاي کوفه و مصر در طول خلافت عثمان، از حيث جابجا کردن استانداران، رخ داد نشان دهنده شيوه اساسي او در سپردن کارها به امويان است.
عامل چهارم: ضرب و شتم ياران پيامبر(ص)
يکي از عوامل شورش، هتک حرمت ياران رسول خدا(ص) بود که از طرف خليفه يا بوسيله گمارده‏هاي او انجام مي‏گرفت.
در اين مورد به يک نمونه اکتفا مي‏کنيم:
ضرب و شتم عمار ياسر
علّت ضرب و اهانت بر او اين بود که خليفه برخي از زيورآلات بيت‏المال را به اهل خود اختصاص داد و چون از اين طريق خشم مردم را برانگيخت براي دفاع از خود به منبر رفت و گفت: ما از بيت‏المال به آنچه نياز داريم برمي‏داريم و بيني گروهي که متعرض باشند را به خاک مي‏ماليم.
علي(ع) در پاسخ خليفه گفت: از اين کار بازداشته مي‏شوي.
عمّار گفت: خدا را گواه مي‏گيرم که من نخستين کسي خواهم بود که بيني او به خاک ماليده مي‏شود. در اين موقع عثمان پرخاش کرد و گفت: شکم‏گنده بر من جرأت مي‏ورزي؟ او را بگيريد. او را گرفتند و به قدري زدند که از حال رفت. دوستان عمّار او را به منزل ام‏سلمه همسر پيامبر(ص) بردند. وقتي به حال آمد گفت: سپاس خدا را که من نخستين بار نيست که مورد ايذاء قرار مي‏گيرم. عايشه از جريان باخبر شد و مو و لباس و کفش پيامبر را بيرون آورد و گفت: هنوز مو و لباس و کفش پيامبر کهنه نشده‏است که شما سنّت او را فرسوده ساختيد.
عامل پنجم: تبعيد شخصيتها
گروهي از صحابه و ياران پيامبر(ص) را، که در ميان امّت به حسن سلوک و تقوا معروف بودند، عثمان از کوفه به شام و از شام به؟؟؟ و از مدينه به ربذه تبعيد کرد.
تبعيد مالک اشتر و ياران او
خليفه سوم، چنانکه گذشت، با فشار افکار عمومي، استاندار زشتکار کوفه وليدبن‏عتبه را از کار برکنار کرد و سعيدبن‏عاص اموي را بر اداره امور استان کوفه گمارد و به او دستور داد که با قاريان قرآن و افراد سرشناس کاملاً مدارا کند. از اين رو، استاندار جديد با مالک اشتر و دوستان او، همچون زيد و صعصعه فرزندان صوحان، نشستها و گفتگوهايي داشت که نتيجه آنها اين شد که استاندار کوفه، مالک و همفکران او را با سيره خليفه مخالف تشخيص داد و در اين مورد محرمانه با خليفه مکاتبه کرد و در نامه خود يادآور شد که با وجود اشتر و ياران او که قاريان کوفه هستند نمي‏تواند انجام وظيفه کند.
خليفه در پاسخ استاندار نوشت که اين گروه را به شام تبعيد کند. در ضمن، به مالک نامه‏اي نوشت و در آن يادآوري کرد که: تو اموري در دل داري که اگر اظهار کني ريختن خون تو حلال مي‏شود، و هرگز فکر نمي‏کنم که با مشاهده اين نامه دست از کار خود برداري مگر اينکه بلاي کوبنده‏اي به تو برسد که پس از آن حياتي براي تو نيست. هر گاه نامه من به دست تو رسيد فوراً راه شام را در پيش گير. وقتي نامه خليفه به استاندار کوفه رسيد يک گروه ده نفري را، که از صالحان و افراد خوشنام کوفه بودند، به شام تبعيد کرد که در ميان آنان علاوه بر مالک اشتر، زيد و صعصعه فرزندان صوحان و کميل‏بن‏زياد نخعي و حارث عبدالله حمداني و... به چشم مي‏خورند.
جريان محاکمه و قتل عثمان‏
عوامل پنج‏گانه ياد شده سبب شد که موج اعتراض از اطراف و اکناف کشور اسلامي بلند شود و خليفه و کليه کارگزاران خلافت را زير سؤال ببرد و همه آنان را به انحراف از مسير صحيح اسلام متّهم سازد.
از اين جهت، صحابه و مسلمانان اطراف پيوسته از خليفه درخواست مي‏کردند که وضع خود را تغيير دهند والّا از خلافت برکنار خواهد شد. عظمت موج مخالفت و اعتراض در صورتي روشن مي‏شود که با اسامي بعضي از معترضان و برخي از سخنان آنان آشنا شويم:
1- اميرمؤمنان علي(ع) سخنان بسياري درباره اعمال عثمان دارد؛ چه پيش از قتل و چه پس از قتل او. از آن ميان، کلامي دارد که بيانگر ديدگاه امام(ع) درباره کارهاي خليفه است فرمود:
«يا أبناء المهاجرين انفروا إِلي‏ ائمة الکفر و بقيّة الأحزاب و أولياء الشيطان انفروا
إِلي مَنْ يقاتِلُ علي دَمِ حمّال الخطايا فَواللهِ الّذي فَلَقَ الحَبَّةَ و برءَ النسمة اِنَّهُ ليحمِلُ‏
خطاياهم اِلي يومِ القيامه لايَنْقَصُ مِنْ أزارهم شيئاً.»
اي فرزندان مهاجر، براي نبرد با سران کفر و باقي مانده احزاب و دوستان شيطان برخيزيد، حرکت کنيد و به جنگ بامعاويه که براي گرفتن خون کسي که خطاهاي بسياري را بر دوش کشيده (عثمان) برخاسته است.به خدايي که دانه را شکافت و انسان را آفريد، او گناهان ديگران را تا روز قيامت به دوش خواهد کشيد، در حاليکه از گناه ديگران نيز چيزي کم نخواهد شد.
امام در دوّمين روز خلافت خود در ضمن يک سخنراني فرمود:
«اَلا اِنَّ کُلَّ قطيعةٍ اَقْطَعَهَا عثمانُ وَ کُلَّ مالٍ أَعْطاهُ مِن مالِ الله فَهُوَ مردودٌ في بيت المال.»( شرح نهج‏البلاغه عبده، خطبه 14)
هر زميني که عثمان آن را به ديگري واگذار کرده و هر مالي از مال خدا را که به کسي داده‏است بايد به بيت‏المال بازگردانده شود. روشنتر از همه، مطلبي است که آن حضرت در خطبه شقشقيه بيان نموده‏است:
اِلي‏ اَنّ قام ثالثُ القومِ نافجاً حِضْيَنْهِ، بَيْنَ نيثلهِ و مُعْتَلَفِهِ و قامَ مَعَهُ بَنُو أَبيه يخضمون‏
مال الله خضم الأبل الربيع.( نهج‏البلاغه عبده، خطبه 3)
2- عبدالرحمن‏بن‏عوف: يکي ديگر از متعرضان به عثمان است. او شخصيتي است که پيروزي عثمان در شوراي شش نفري مرهون ابتکار و خدعه او بود. وقتي عثمان تعهّد خود را، مبني بر عمل به سنّت پيامبر(ص) و روش شيخين، زير پا نهاد، مردم به عبدالرحمن اعتراض کردند و گفتند: همه اين انحرافها کار توست. او در پاسخ مي‏گفت: من فکر نمي‏کردم کار به اينجا منتهي شود. بر من که با او سخن نگويم. و از آن روز عبدالرحمن تا آخرين لحظه حيات خود با او سخن نگفت.
حتّي وقتي عثمان در دوران بيماري عبدالرحمن از او عيادت کرد، او از خليفه چهره برتافت و حاضر به سخن گفتن با وي نشد.( انساب الأشراف، ج 5 ص 48)
باري تعداد کساني که با گفتار خود بر ضد خليفه شوريدند و مقدمات قتل او را فراهم ساختند بيش از آن است که در اينجا نام برده شوند.
محاصره خانه عثمان‏
عوامل پنجگانه شورش کار خود را کرد و بي‏توجّهي عثمان به نقايص و اشکالات حوزه خلافت خود سبب شد که از مراکز اسلامي مهم آن روز، مانند کوفه و بصره و مصر، گروهي به عنوان آمر به معروف و ناهي از منکر و بازدارنده خليفه از کارهاي مخالف کتاب الهي و سنت پيامبر(ص) و سيره شيخين رهسپار مدينه شوند و با همفکران مدني خود چاره‏اي براي توبه و بازگشت خليفه به اسلام واقعي يا کناره‏گيري از خلافت بينديشند.
تعهّد خليفه در برابر شورشيان‏
محاصره خانه سبب شد که خليفه کار را جدّي بگيرد و در شکستن حصار تلاش کند. ولي از عمق شورش آگاه نبود. او گمان مي‏کرد که با وساطت مغيرةبن‏شعبه يا عمروعاص غائله خاتمه مي‏يابد. از اين رو، آن دو را براي خاموش کردن آتش انقلاب به بيرون خانه فرستاد.
وقتي انقلابيون با اين چهره‏هاي منفور روبرو شدند برضدّ آنان شعار دادند. به مغيره گفتند: اي فاسق فاجر برو؛ و به عمروعاص گفتند: اي دشمن خدا برگرد که تو فرد اميني نيستي.
در اين هنگام فرزند عمر خليفه را متوجه موقعيّت علي(ع) ساخت و گفت فقط او مي‏تواند شورش را بخواباند. از اين رو خليفه از آن حضرت درخواست کرد که اين گروه را به کتاب و سنّت پيامبر(ص) دعوت کند. و امام(ع) پذيرفت که اين کار را انجام دهد به شرط آنکه خليفه بر آنچه علي(ع) از طرف تضمين مي‏سپارد عمل کند.
علي(ع) تصميم گرفت که از طرف او ضمانت کند که خليفه به کتاب و سنّت پيامبر عمل نمايد. شورشيان نيز با طيب خاطر تضمين علي(ع) را پذيرفتند. و آن گاه همراه با آن حضرت بر عثمان وارد شدند و او را سخت نکوهش کردند. او نيز توافق آنان را پذيرفت و قرار شد که در اين مورد تعهد کتبي بدهد. سپس تعهدنامه‏اي به شرح زير نوشت:
اين نامه‏اي است از بنده خدا عثمان اميرمؤمنان به کساني که بر او ايراد و انتقاد کرده‏اند
خليفه تعهّد مي‏سپارد که به کتاب خدا و سنت پيامبر عمل کند؛ محرومان را مورد عطا قرار دهد؛ به‏
خائفان امنيت بخشد؛ تبعيديان را به اوطانشان بازگرداند؛ ارتش اسلام را در سرزمين دشمن متوقف‏
نسازد؛... علي‏بن‏ابي‏طالب حامي مؤمنان و مسلمانان است و بر عثمان است که بر اين تعهّد عمل کند.
محاصران توافق کردند و به شهرهاي خود برگشتند و حصار خانه عثمان در هم شکست.
پس از تفرّق شورشيان، امام(ع) بار ديگر با خليفه ملاقات کرده و به او گفت:
لازم است با مردم سخن بگويي تا آنان سخنان تو را بشنوند و بر تو شهادت دهند. زيرا امواج انقلاب بلاد اسلامي را فراگرفته‏است و بعيد نيست بار ديگر هيأتهايي از شهرهاي ديگر به مدينه سرازير شوند و ديگر بار از من بخواهي که با آنان سخن بگويم. خليفه از صدق و صفاي علي(ع) کاملاً آگاه بود، لذا از خانه بيرون آمد و از کارهاي نامطلوب خود ابراز ندامت کرد.
امام(ع) براي حفظ وحدت کلمه و ابهّت مقام خلافت، بحق خدمت بزرگي انجام داد و اگر عثمان از آن به بعد در پرتو هدايت و راهنمايي او گام برمي داشت هيچ حادثه‏اي براي او رخ نمي‏داد. ولي متأسفانه خليفه شخص ضعيف‏الاراده و دهن‏بين بود و مشاوران واقع‏بين و درستکاري نداشت و کساني همچون مروان‏بن‏حکم عقل و درايت او را ربوده بودند.
لذا پس از تفرق مصريان، خليفه بر اثر فشار مروان عمل بسيار ناشايستي مرتکب شد.
صدور دستور اعدام سران انقلاب‏
نزديک بود که غائله مصريان پايان پذيرد. آنان مدينه را به عزم مصر ترک گفته‏بودند. امّا در ميان راه در محلّي به نام «ايله» غلام عثمان را ديدند که به راه مصر مي‏رود. آنان احتمال دادند که وي حامل نامه‏اي از خليفه به استاندار مصر باشد.
از اين رو به تفتيش اثاث او پرداختند و در ميان ضرف آب او، لوله‏اي از قلع يافتند که نامه‏اي در آن قرار داشت. که فرمان قتل شورشيان را داده‏بود. مشاهده نامه، هر نوع خويشتنداري را از هيأت مصري سلب کرد و همگي از نيمه راه به مدينه بازگشتند و با علي(ع) ملاقات کردند و نامه را به او ارائه دادند.
علي(ع) با نامه وارد خانه عثمان شد و آن را به او نشان داد. عثمان سوگند ياد کرد که خطّ، خط نويسنده او و مُهر، مُهر اوست ولي او از آن بي‏خبر است.
هيأت مصري خانه خليفه را مجدداً محاصره کردند و از او خواستار ملاقات شدند و چون او را ديدند، پرسيدند: آيا اين نامه را تو نوشته‏اي؟ عثمان به خدا سوگند ياد کرد که از آن بي‏اطلاع است. نماينده هيأت گفت: اگر چنين نامه‏اي بدون اطلاع تو نوشته شده‏است، تو شايستگي خلافت و تصدّي امور مسلمانان را نداري؛ پس هر چه زودتر از خلافت کناره‏گيري کن. خليفه گفت: لباسي را که خدا بر تن من کرده‏است هرگز بيرون نمي‏آورم.
جرأت مصريان، بني‏اميّه را نارااحت کرد. امّا به جاي اينکه علل واقعي را مطرح کنند، ديواري کوتاهتر از ديوار علي(ع) نديدند و او را عامل جسارت هيأت به مقام خلافت دانستند.
امام نهيبي به آنها زد و گفت: مي‏دانيد که در اين وادي شتري ندارم. من مقدّمات بازگشت مصريان را فراهم آوردم، ولي ديگر کاري از دست من برنمي‏آيد. آن گاه گفت:
«اللّهم انّي اُبَرِّءُ مِمّا يَقولونَ وَ مِنْ دَمِهِ وَ اِنْ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ»
يعني خدايا، من از گفتار آنان و ريختن خون خليفه بيزاري مي‏جويم و اگر اتّفاقي رخ دهد من کوچکترين مسئوليتي ندارم.
قرائن نشان مي‏داد که نامه به خط يا دستور مروان نوشته شده‏است. از اين رو مصريان اصرار ورزيدند که عثمان مروان را تسليم آنان کند، ولي خليفه از تسليم اين عامل فساد خودداري کرد. لذا حلقه محاصره خانه خليفه از طرف شورشيان تنگتر شد و از ورود آب به آنجا به شدّت جلوگيري مي‏کردند.
خليفه از اطرافيان خود خواست که هر چه زودتر به علي(ع) خبر دهند که مقداري آب به دارالخلافه برساند. امام(ع) به کمک بني‏هاشم سه مشک پر از آب روانه خانه خليفه کرد. در رسانيدن آب ميان بني‏هاشم و محاصره‏کنندگان درگيري رخ داد که در نتيجه آن بعضي از بني‏هاشم مجروح شدند، ولي سرانجام آب را به درون خانه رساندند.
نامه پراکني خليفه در روزهاي محاصره‏
عثمان در ايّام محاصره نامه‏اي به معاويه نوشت و در آن يادآور شد که اهل مدينه کافر شده‏اند و بيعت شکستند، و از او خواست که هر چه زودتر مرداني جنگنده را به مدينه اعزام کند. ولي معاويه به نامه عثمان ترتيب اثر نداد و گفت کمه با ياران پيامبر(ص) مخالفت نمي‏کند! خليفه نامه‏هايي نيز براي يزيدبن‏اسد؟؟؟ در شام و عبدالله‏بن‏عامر در بصره فرستاد و نامه‏اي هم به حاضران در موسم حج، که سرپرستي آن در سال با ابن‏عباس بود، نوشت.
ولي هيچ يک از نامه‏ها مؤثر نيفتاد. برخي به کمک خليفه شتافتند، ولي پيش از رسيدن به مدينه از قتل او آگاه شدند.
سوءِ تدبير مروان به قتل عثمان سرعت بخشيد
محاصره‏کنندگان مصمم بر هجوم به خانه خليفه نبودند و کوشش آنان در اين صرف مي‏شد که آب و آذوقه وارد خانه نشود تا خليفه و دستياران او تسليم درخواست محاصره‏کنندگان شوند. ولي سوء تدبير مروان، که به مبارزه برخاست و يک نفر از شورشيان را به نام عروه ليثي با شمشير خود را از پاي درآورد، سبب شد که هجوم به داخل خانه آغاز گردد. مهاجمان از خانه عمروبن‏خرم وارد دارالخلافه شدند و به حيات خليفه خاتمه دادند.
---------------------------------------
سوال کننده : محسن معصومی
منبع : www.alsoal.ir

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page