حضرت سليمان عليه السلام

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

روزى حضرت سليمان على نبينا وآله عليه السلام روى فرش و بساطش با لشكريان نشسته بود و در هوا سير مىكرد، باد بساط آن حضرت را بسوى مقصد حركت مىداد.
در مسير راه گذرش به سرزمين كربلا افتاد، ناگاه بساط حضرت سه مرتبه دور خودش پيچيد بطورى كه حضرت و لشكريانش همه ترسيدند كه سقوط كنند. بعد باد آرام گرفت و ساكت شد و بساط و فرش را در سرزمين كربلا فرود آورد.
حضرت سليمان عليه السلام ناراحت شد و باد را توبيخ كرد و فرمود: چرا اينجورى شدى و چرا اينجا فرود آمدى! باد بامر پروردگار متعال شروع به روضه خوانى و مرثيه خوانى و ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء نمود و گفت: اى سليمان در همينجا حسين عليه السلام را بقتل رسانيدند. همينجا بود كه نوه پيغمبر اسلام محمد مختار صلّى الله عليه وآله وسلّم و پسر على كرار را شهيد كردند.
حضرت سليمان عليه السلام گريه كرد و بعد فرمود: چه كسى او را شهيد مىكند؟!
گفت: يزيد پليد كه نفرين شده تمام آسمان و زمين است.
حضرت سليمان عليه السلام هر دو دستشان را بالا بردند. و يزيد و اتباعش را نفرين كردند و تمام لشكريان از انس وجن... آمين گفتند. سپس باد وزيدن گرفت و بساط و فرش را بحركت در آورد. (1)

•    دلم از واقعه كرببلا پر خون است ميطپد مرغ دل اندر برم از داغ حسين شد كمان قامت كلثوم زداغ عباس آه از آندم كه زدند آتش كين در حرمش ياد سرو قد اكبر چو نمايد بجهان هم سكينه شده غمگين ز غم داغ پدر شد رباب از غم مرگ على اصغر بى تاب هم رقيه زغم مرگ پدر گريه كنان خامه منشق شد از اين شرح الم (مرتضوى) قلم افتاد زبس شرح غمش افزون است (2)
•    زين الم ز ابر بصر دامن من جيحون است ديده از اشگ بصر تا به ابد گلگون است زينب زار از اين واقعه دل پر خون است دل بشد خون و روان از بصرم جيحون است ام ليلاى ستم ديده زغم مجنون است عابدين همدم رنج والم آن دلخون است ناله او ز زمين تا زبر گردون است زينبش مويه كنان سر بسوى هامون است قلم افتاد زبس شرح غمش افزون است  قلم افتاد زبس شرح غمش افزون است
___________________
(1). بحار، 44، 244 منتخب 50 ناسخ 1، 274.
(2). مصائب الائمه، 213.