برخى از پیش گویى هاى پیامبران درخصوص حادثه کربلا

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

حضرت آدم در کربلا
هنگامى که حضرت آدم علیه السلام به زمین فرستاده شد بین او و همسرش «حوا» جدایى افتاد و او براى یافتن همسرش به راه افتاد، در بین راه گزارش به کربلا افتاد پس بى اختیار اشک از چشمانش جارى شد و ابرى ازغم سرتاسر هواى دلش را تسخیر کرد. سر به آسمان بلند کرده وعرض کرد: خدایا! آیا دیگر بار من دچار معصیتى شده ام که، این حال به من دست داده است؟
خطاب رسید: اى آدم گناهى از تو سر نزده است بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین علیه السلام را با ظلم و ستم به قتل یم رسانند.
عرض کرد: خدایا حسین کیست؟ آیا از پیامبران است؟ ندا آمد، نه پیامبر نیست ولى فرزند پیامبر آخرالزمان محمد بن عبدالله است.
رض کرد: خدایا! قاتل او کیست؟ خطاب آمد نامش یزید است که معلون آسمان ها و زمین است.
در این هنگام به جبرئیل رو نمود و گفت: درباره قاتل حسین علیه السلام چه باید کرد؟ جبرئیل گفت: باید او را لعن نمود. و آدم علیه السلام چهار بار یزدى رالعن نمود و راه خود را گرفت از سرزمین کربلا خارج شد.
کشتى نوح در کربلا
عجله کنید: همه سوار بر کشتى شوید. کودکان را فراموش نکنید، عذاب خداوند نزال شده است. آرى این کلامى بود که حضرت نوح علیه السلام به قوم خود مى گفت: از آسمان و زمین آب فوران مى زد. باد شدیدى وحشت و اضطراب مردم را دو چندان کرده است.
همه بر کشتى سوار شدند و کشتى بر امواج پرتلاطم آب سرگردان شد مدتى در راه بود که ناگهان از حرکت ایستاد. نوح علیه السلام مضطرب و نگران با خود مى گفت خدایا! چه شده است چرا کشتى حرکت نمى کند؟
ناگهان ندا آمد اى بنى...! این جا سرزمینى است که فرزند زاده خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و پسر اشرف اولیاء در انجا کشته مى شود. نوح پرسید: قاتل او کیست؟ ندا آمد: قاتل او ملعون آسمان ها و زمین است. نوح علیه السلام چهار بار قاتلان آن حضرت را لعن کرد تا سرانجام کشتى به راه افتاد و از غرق شدن نجات پیدا کرد.
عبور حضرت ابراهیم از قتلگاه
به سرزمین کربلا رسید ارام آرام مرکبش عبور مى کند، ناگهان به ودال قتلگاه رسید و اسب او را به زمین زد.
ابراهیم علیه السلام زبن به استغفار گشود و عرض کرد: خدایا از من چه خطایى سر زده است که این گونه به این بلا دچار شده ام؟ جبرئیل نازل شد و عرض کرد: اى ابراهیم از تو گناهى سر نزده است؛ مگر اینکه در این سرزمین فرزند آخرین فرستاده خدا محمد بن عبدالله را به قتل یم رسانند. ابراهیم پرسید: قاتل او کیست؟ جبرئیل گفت: قاتل او ملعون اسمان ها وزمین است که قلم بر لوح اعظم، لعن او را نگاشته است.
در این هنگام ابراهیم دست خد را به طرف آسمان بالا برد و در حق قاتلان آن حضرت لعن و نفرین نمود.
حضرت اسماعیل و کربلا
نمى دانم چه خبر شده است؟ چرا گوسفندان از شط فرات آب نمى آشامند. این خبرى بودکه شبان اسماعیل علیه السلام برایش آورد. گفت علتش معلوم نیست کان گوسفندان هرگز به آن احتیاج ندارند. مگر مى شود؟
اسماعیل علیه السلام به درگاه خداوند رو آوردو علت جریان را جویا شد. خطاب رسید اى اسماعیل! از گوسفندان علت ماجرا را بپرس، از جا برخاست و از گوسفندان پرسید چرا آب نمى آشامند؟
گوسفندان با زبان فصیح گفتند: به ما خبر رسیده که در این مکان حسین فرزند آخرین پیامبر خدا با لب تشنه به شهادت مى رسد.
اسماعیل پرسید: قاتل او کیست؟ گفتند او ملعون آسمان ها و زمین است در این هنگام اسماعیل گفت: اللهم العن قاتل الحسین.
باد و سلیمان علیه السلام
سلیمان بر بساط خود سوار بود و در اسمان در حرکت، ناگهان باد به جنب وجوش افتاد و بساط سلیمان را کنترل درامد.
سلیمان علیه السلام تعجب کرد و وحشت و اضطرابى عجیب او را فرا گرفت پرسید: چه شده است؟ باد جواب داد: ما به قتلگاه حسین علیه السلام رسیدیم. سلیمان پرسید: حسین علیه السلام کیست؟ بد گفت: او فرزند على بن ابى طالب و دختر خاتم الانبیاء محمد مصطفى است و در این سرزمین به دست قومى جفاکار به قتل مى رسد.
سلیمان پرسید: نام قاتلش کیست؟ جواب داد او ملعون زمین و آسمان ها است در این هنگام سلیمان دست برداشت و یزید را لعن نمود، باد به خودش آمد و بساط سلیمان را برداشت و از زمین کربلا دور نمود.
موسى و کربلا
موسى علیه السلام با یوشع بن نون در راهند. ناگهان نعلین موسى پاره مى شودو خارى در پایش فرو مى رود. و خون جارى مى شو. رو به آسمان مى گوید: خدایا! مگر از من گناهى سر زده است که بچنین کیفرى در دنیا مبتلا مى شوم؟
خطاب یم رسد: اى موسى نام این سرزمین کربلا است و در همین سرزمین است که خون حسین علیه السلام ریخته مى شود و به دست قومى جفاکار به قتل مى رسد. خون تو به موافقت خون او ریخته شد.
موسى گفت: خدایا حسین کیست؟ خطاب آمد: او فرزند محمد مصطفى آخرین فرستاده من است، عرض کرد قاتل او کیست؟ فرمود کسى است که ماهیان دریا و وحشیان صحرا و پرندگان هوا نیز او را لعن مى کنند.
موسى علیه السلام رو به آسمان، سرش را بلند کرد و قاتلین حسین علیه السلام را لعن و نفرین نمود و با یوش از زمین کربلا گذشت.
عیسى علیه السلام و کربلا
ناگهان صداى غرش شیرى همه را به خود آورد! آن شیر راه را بر عابران بسته است. بیایید جریان را با عیسى علیه السلام در میان بگذاریم تا اوچاره اى بیندیشد.
عیسى علیه السلام که در جمع حواریون بود و از سرزمین کربلا مى گذشت، پس از شنیدن خبر و واقع شدن شیرى بر سر راه، جلو آمد و رو به شیر نمود و گفت: چرا در این راه شنسته اى و مانع رفت وآمد عابران هستى؟!
حیوان به زبان آمد و گفت: یا بنى الله! من نمى گذارم از اینجا بگذرى. مگر انکه بر یزید قاتل حسین لعن کنى.
عیسى علیه السلام پرسید: قاتل او کیست؟ عرض کرد: ملعون چرندگان و پروندگان و درندگان بیابان ها است، مخصوصا در ایام عاشورا.
عیسى علیه السلام همراه با حواریون دست به آسمان بلند کرد و یزید و قاتلان امام حسین علیه السلام را لعن نمود. آن گاه شیر از سر راه کنار رفت و آنها از ان سرزمین گذشتند.
پیشگویى امام على علیه السلام درباره کربلا
على علیه السلام هنگام رفتن به صفین در سال 36 قمرى، از سرزمین کربلا گذر مى کرد، ایستاد و از نام آن پرسید و چون از نام آن خبر دادند فرمود: همین جاست محل کاروان آن ان و همین نقطه جاى ریختن خونشان است. پرسیدند: از چه مى گویى؟ پاسخ گفت: از بلاى دشوارى که بر آل محمد صلى الله علیه و آله در اینجا فرود آید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page