تاريخ از ديدگاه قرآن

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

کلمه"تاريخ"بر وزن"تعريف"مصدر و به معناي شناختن حوادث و علت و زمان پديد آمدن آن است، و اصطلاحا به معناي باستان شناسي و طبقات الارض نيز استعمال مي شود، و گفتار ما در معناي لغوي آن يعني تاريخ نقلي است و تاريخ نقلي عبارت است از ضبطحوادث کلي و جزئي، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن.


بايد دانست که بشر از قديم ترين عهد زندگي و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادث اهميت مي داده، و تا آنجا که ما مي دانيم در هر عصري از اعصار عده اي ديگر هم يا به ذهن مي سپرده اند، و يا يادداشت نموده و يا کتاب تاليف مي کرده اند، و عده اي ديگر هم آنچه را که آنان ضبط کرده بودند دست به دست مي گرداندند، و پيوسته انسان در جهات مختلف زندگي خود از تاريخ استفاده مي کرده، يا در طرز تشکيل اجتماع از تاريخ الگو برمي گزيده، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مي گرفته، و يا داستان سرائي مي کرده، و يا با
نقل آن شوخي و تفريح مي کرده، و يا در مسائل سياسي، اقتصادي، صنعتي و يا غير آن مورداستفاده قرار مي داده اند.
ليکن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع که دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده، واز اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع، و صدق بيان به سوي باطل و دروغ منحرف کرده است.
دو عامل مهم همواره در فن تاريخ دخالت کرده و موجب فساد و بي اعتباري آن گشته اند
عامل اول: حکومت هاي خودکامه اي بوده که به حکم خودکامگي و داشتن قوه وقدرت، هر چيزي که به نفعش تمام مي شد، اشاعه مي داده است، (هر چند دروغ محض مي بود)و هر چه را که به ضررش تمام مي شده، با اعمال قدرت، جلوي اشاعه آن را مي گرفته است، (هر چند که صدق محض مي بود)و يا آن را به صورتي اشاعه مي داد که باز به نفعش تمام شود، و اين چيزي نيست که کسي در آن ترديد داشته باشد(اصلا اقتضاي خودکامگي همين است و همواره به چشم خود مي بينيم)که اينگونه حکومت ها باطل و دروغ را به لباس حق و صدق در مي آورند، و به خورد مردم مي دهند علتش هم اين است که انسان چه فرد فردش و چه مجتمعش، بر اين فطرت مفطور شده و به هر جور که ممکن باشد منافع را به سوي خود جلب نموده، و ضررها را از خود دفع مي کند، و کسي که کمترين شعوري داشته باشد و بتواند اوضاع حاضر عصر خود را درک نموده و در تاريخ امت هاي گذشته و حتي امت هاي خيلي دور نظربيفکند، اين حقيقت را مي بيند.
عامل دوم: متهم بودن بينندگان و شنوندگان حوادث و مطالب تاريخي، و نيز آن کساني است که از ايشان نقل مي کنند، و يا در کتاب خود مي آورند، و چون ما مي دانيم که اين دو طايفه، خالي از احساسات باطني و يا تعصب هاي قومي نيستند، و در آنچه که تحمل مي کنند و يا در باره آن داوري مي نمايند حب و بغض و يا تعصب هاي دروني را دخالت مي دهند، براي اينکه حاملين اخبار در گذشته، با در نظر گرفتن اينکه حکومت در اعصار ايشان حکومت دين بوده، و قهرا خود آنان متدين به يکي از اديان و مذاهب بوده اند، و احساسات مذهبي و تعصبات قومي در ايشان شديد بوده، قهرا اخبار تاريخي آنان از آن جهت که يک حدي از آن به احکام دين بر مي خورده، مشوب با آن احساسات و تعصبات بوده است.
همچنانکه امروزه به چشم خود مي بينيم احساسات و تعصب هاي شديدي که مردم مادي نسبت به آزادي در شهوات و هواهاي نفساني و عليه دين و عقل دارند باعث شده که خبرنگاران امروزآن تعصب ها را در اخباري که مي دهند و يا مي نويسند دخالت دهند، همانطور که گذشتگان در آنچه ضبط کرده و نقل نموده اند، دخالت داده اند.
کلمه"تاريخ"بر وزن"تعريف"مصدر و به معناي شناختن حوادث و علت و زمان پديد آمدن آن است، و اصطلاحا به معناي باستان شناسي و طبقات الارض نيز استعمال مي شود، و گفتار ما در معناي لغوي آن يعني تاريخ نقلي است و تاريخ نقلي عبارت است از ضبطحوادث کلي و جزئي، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن.
بايد دانست که بشر از قديم ترين عهد زندگي و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادث اهميت مي داده، و تا آنجا که ما مي دانيم در هر عصري از اعصار عده اي ديگر هم يا به ذهن مي سپرده اند، و يا يادداشت نموده و يا کتاب تاليف مي کرده اند، و عده اي ديگر هم آنچه را که آنان ضبط کرده بودند دست به دست مي گرداندند، و پيوسته انسان در جهات مختلف زندگي خود از تاريخ استفاده مي کرده، يا در طرز تشکيل اجتماع از تاريخ الگو برمي گزيده، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مي گرفته، و يا داستان سرائي مي کرده، و يا با نقل آن شوخي و تفريح مي کرده، و يا در مسائل سياسي، اقتصادي، صنعتي و يا غير آن مورداستفاده قرار مي داده اند.
ليکن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع که دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده، واز اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع، و صدق بيان به سوي باطل و دروغ منحرف کرده است.

کلمه"تاريخ"بر وزن"تعريف"مصدر و به معناي شناختن حوادث و علت و زمان پديد آمدن آن است، و اصطلاحا به معناي باستان شناسي و طبقات الارض نيز استعمال مي شود، و گفتار ما در معناي لغوي آن يعني تاريخ نقلي است و تاريخ نقلي عبارت است از ضبطحوادث کلي و جزئي، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن.


بايد دانست که بشر از قديم ترين عهد زندگي و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادث اهميت مي داده، و تا آنجا که ما مي دانيم در هر عصري از اعصار عده اي ديگر هم يا به ذهن مي سپرده اند، و يا يادداشت نموده و يا کتاب تاليف مي کرده اند، و عده اي ديگر هم آنچه را که آنان ضبط کرده بودند دست به دست مي گرداندند، و پيوسته انسان در جهات مختلف زندگي خود از تاريخ استفاده مي کرده، يا در طرز تشکيل اجتماع از تاريخ الگو برمي گزيده، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مي گرفته، و يا داستان سرائي مي کرده، و يا با
نقل آن شوخي و تفريح مي کرده، و يا در مسائل سياسي، اقتصادي، صنعتي و يا غير آن مورداستفاده قرار مي داده اند.
ليکن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع که دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده، واز اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع، و صدق بيان به سوي باطل و دروغ منحرف کرده است.
دو عامل مهم همواره در فن تاريخ دخالت کرده و موجب فساد و بي اعتباري آن گشته اند
عامل اول: حکومت هاي خودکامه اي بوده که به حکم خودکامگي و داشتن قوه وقدرت، هر چيزي که به نفعش تمام مي شد، اشاعه مي داده است، (هر چند دروغ محض مي بود)و هر چه را که به ضررش تمام مي شده، با اعمال قدرت، جلوي اشاعه آن را مي گرفته است، (هر چند که صدق محض مي بود)و يا آن را به صورتي اشاعه مي داد که باز به نفعش تمام شود، و اين چيزي نيست که کسي در آن ترديد داشته باشد(اصلا اقتضاي خودکامگي همين است و همواره به چشم خود مي بينيم)که اينگونه حکومت ها باطل و دروغ را به لباس حق و صدق در مي آورند، و به خورد مردم مي دهند علتش هم اين است که انسان چه فرد فردش و چه مجتمعش، بر اين فطرت مفطور شده و به هر جور که ممکن باشد منافع را به سوي خود جلب نموده، و ضررها را از خود دفع مي کند، و کسي که کمترين شعوري داشته باشد و بتواند اوضاع حاضر عصر خود را درک نموده و در تاريخ امت هاي گذشته و حتي امت هاي خيلي دور نظربيفکند، اين حقيقت را مي بيند.
عامل دوم: متهم بودن بينندگان و شنوندگان حوادث و مطالب تاريخي، و نيز آن کساني است که از ايشان نقل مي کنند، و يا در کتاب خود مي آورند، و چون ما مي دانيم که اين دو طايفه، خالي از احساسات باطني و يا تعصب هاي قومي نيستند، و در آنچه که تحمل مي کنند و يا در باره آن داوري مي نمايند حب و بغض و يا تعصب هاي دروني را دخالت مي دهند، براي اينکه حاملين اخبار در گذشته، با در نظر گرفتن اينکه حکومت در اعصار ايشان حکومت دين بوده، و قهرا خود آنان متدين به يکي از اديان و مذاهب بوده اند، و احساسات مذهبي و تعصبات قومي در ايشان شديد بوده، قهرا اخبار تاريخي آنان از آن جهت که يک حدي از آن به احکام دين بر مي خورده، مشوب با آن احساسات و تعصبات بوده است.
همچنانکه امروزه به چشم خود مي بينيم احساسات و تعصب هاي شديدي که مردم مادي نسبت به آزادي در شهوات و هواهاي نفساني و عليه دين و عقل دارند باعث شده که خبرنگاران امروزآن تعصب ها را در اخباري که مي دهند و يا مي نويسند دخالت دهند، همانطور که گذشتگان در آنچه ضبط کرده و نقل نموده اند، دخالت داده اند.
کلمه"تاريخ"بر وزن"تعريف"مصدر و به معناي شناختن حوادث و علت و زمان پديد آمدن آن است، و اصطلاحا به معناي باستان شناسي و طبقات الارض نيز استعمال مي شود، و گفتار ما در معناي لغوي آن يعني تاريخ نقلي است و تاريخ نقلي عبارت است از ضبطحوادث کلي و جزئي، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن.
بايد دانست که بشر از قديم ترين عهد زندگي و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادث اهميت مي داده، و تا آنجا که ما مي دانيم در هر عصري از اعصار عده اي ديگر هم يا به ذهن مي سپرده اند، و يا يادداشت نموده و يا کتاب تاليف مي کرده اند، و عده اي ديگر هم آنچه را که آنان ضبط کرده بودند دست به دست مي گرداندند، و پيوسته انسان در جهات مختلف زندگي خود از تاريخ استفاده مي کرده، يا در طرز تشکيل اجتماع از تاريخ الگو برمي گزيده، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مي گرفته، و يا داستان سرائي مي کرده، و يا با نقل آن شوخي و تفريح مي کرده، و يا در مسائل سياسي، اقتصادي، صنعتي و يا غير آن مورداستفاده قرار مي داده اند.
ليکن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع که دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده، واز اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع، و صدق بيان به سوي باطل و دروغ منحرف کرده است.

دو عامل مهم همواره........

در فن تاريخ دخالت کرده و موجب فساد و بي اعتباري آن گشته اند
عامل اول: حکومت هاي خودکامه اي بوده که به حکم خودکامگي و داشتن قوه وقدرت، هر چيزي که به نفعش تمام مي شد، اشاعه مي داده است، (هر چند دروغ محض مي بود)و هر چه را که به ضررش تمام مي شده، با اعمال قدرت، جلوي اشاعه آن را مي گرفته است، (هر چند که صدق محض مي بود)و يا آن را به صورتي اشاعه مي داد که باز به نفعش تمام شود، و اين چيزي نيست که کسي در آن ترديد داشته باشد(اصلا اقتضاي خودکامگي همين است و همواره به چشم خود مي بينيم)که اينگونه حکومت ها باطل و دروغ را به لباس حق و صدق در مي آورند، و به خورد مردم مي دهند علتش هم اين است که انسان چه فرد فردش و چه مجتمعش، بر اين فطرت مفطور شده و به هر جور که ممکن باشد منافع را به سوي خود جلب نموده، و ضررها را از خود دفع مي کند، و کسي که کمترين شعوري داشته باشد و بتواند اوضاع حاضر عصر خود را درک نموده و در تاريخ امت هاي گذشته و حتي امت هاي خيلي دور نظربيفکند، اين حقيقت را مي بيند.
عامل دوم: متهم بودن بينندگان و شنوندگان حوادث و مطالب تاريخي، و نيز آن کساني است که از ايشان نقل مي کنند، و يا در کتاب خود مي آورند، و چون ما مي دانيم که اين دو طايفه، خالي از احساسات باطني و يا تعصب هاي قومي نيستند، و در آنچه که تحمل مي کنند و يا در باره آن داوري مي نمايند حب و بغض و يا تعصب هاي دروني را دخالت مي دهند، براي اينکه حاملين اخبار در گذشته، با در نظر گرفتن اينکه حکومت در اعصار ايشان حکومت دين بوده، و قهرا خود آنان متدين به يکي از اديان و مذاهب بوده اند، و احساسات مذهبي و تعصبات قومي در ايشان شديد بوده، قهرا اخبار تاريخي آنان از آن جهت که يک حدي از آن به احکام دين بر مي خورده، مشوب با آن احساسات و تعصبات بوده است.
همچنانکه امروزه به چشم خود مي بينيم احساسات و تعصب هاي شديدي که مردم مادي نسبت به آزادي در شهوات و هواهاي نفساني و عليه دين و عقل دارند باعث شده که خبرنگاران امروزآن تعصب ها را در اخباري که مي دهند و يا مي نويسند دخالت دهند، همانطور که گذشتگان در آنچه ضبط کرده و نقل نموده اند، دخالت داده اند.
و از اينجا است که مي بيني هيچ نويسنده اي که متدين به ديني و مذهبي است درکتاب خود و گردآوري هايش خبري که مخالف و بر ضرر مذهبش باشد نياورده، پس اهل هرمذهب هر چه در باره مذهبش نوشته موافق با اصول مذهب خود بوده همچنانکه امروز هم هيچ گفتاري تاريخي در نوشته هاي ماديين نمي بيني، مگر اينکه از جهتي و به وجهي مذهب ماديت او را تاييد مي کند.
عوامل ديگري که در گذشته و در عصر حاضر موجب بد گماني به تاريخ نقلي شده انداز آن دو عامل گذشته، عواملي ديگر هست که باعث فساد و بي اعتباري تاريخ شده، ازآن جمله يکي نبودن وسائل گرفتن خبر، و ديدن واقعه، و ضبط و نقل آن براي ديگران، و تاليف کتابي در باره آن، و حفظ و نگهداري آن کتاب از پوسيدن و دگرگوني و گم شدن، بوده است، و اين عوامل هر چند امروز در بين نيست(و در اين عصر به آساني مي توان اخبار آن طرف دنيا رادر اين طرف گرفت، و حتي با چشم ديد، و آن را به سهولت ضبط نمود، و به وسيله رسانه هاي گروهي انتشار داد، و در اسرع وقت چاپ نموده و در کتابخانه هاي مدرن از پوسيدن ودگرگونگي و گم شدن حفظش کرد)چون شهرها به هم نزديک شده و وسائل ارتباط بسيار ونقل و انتقال و تحول آسان گشته، ليکن بلاي تاريخ، از جهتي ديگر عمومي شده، و آن مساله سياست است، که در تمامي شؤون زندگي انسان مداخله مي کند، و چرخ دنياي امروز بر محورسياست(که خود فني از فنون شده است)دور مي زند، و با تحول آن، همه اخبار دنيا ناگهان ازحالي به حالي مي شود و اين خود عاملي بزرگ و دردي بي درمان است که آدمي را نسبت به تاريخ بدگمان مي سازد، حتي تاريخ را به سقوط تهديد مي کند.
وجود نواقص و يا به عبارتي ديگر، نواقصي که براي تاريخ نقلي شمرديم علت عمده بي اعتنائي علماي امروز نسبت به تاريخ است، و باعث شده که دانشمندان بطور کلي از تاريخ نقلي دوري نموده به تاريخ زميني(يعني باستان شناسي)روي آوردند و اين علم هر چند ازپاره اي اشکالات که در کار تاريخ نقلي بود سالم و به دور است مثلا دستخوش مداخلات حکومت ها نشده، و ليکن از بقيه اشکالات خالي نيست، براي اينکه اين دانشمندان نيز داراي احساسات و تعصب هائي هستند، اينها نيز تحت تاثير سياست ها قرار مي گيرند، پس آنچه که ازاسرار باستان شناسي خود افشا مي کنند نمي تواند مورد اعتماد قرار گيرد، ممکن است در آنچه افشا مي کنند و در آنچه کتمان مي نمايند و تغيير و تبديل مي دهند، اعمال سياست کنند، يعني چيزي را افشا کنند که واقعيت نداشته باشد، و چيزهائي را که واقعيت دارد کتمان نمايند، و يا در آن تغيير و تبديلي بدهند.
اين بود حال تاريخ و عوامل متعددي که از جهات مختلف، آن را تباه کرده و تا ابد هم قابل اصلاح نيست.
بنابر اين چنين تاريخي که حال و وصفش را ديدي، نمي تواند با قرآن کريم درداستان هائي که نقل مي کند مقابله کند، براي اينکه قرآن کريم وحي الهي و منزه از خطا ومبراي از دروغ است، پس تاريخ نمي تواند با آن معارضه کند، چون تاريخ هيچ پشتوانه اي براي ايمني از دروغ و خطا ندارد، بلکه همانطور که ديديد دستخوش عوامل کذب و خطا است.
امتياز و اعتبار داستان هائي که در قرآن آمده نسبت به عهدين و کتب تاريخ
پس اگر مي بينيم اغلب داستانهاي قرآني(نظير داستان مورد بحث يعني قصه طالوت)، مخالف با نقلي است که در کتب عهدين(تورات و انجيل)است، نبايد در صحت آنچه که در قرآن آمده شک کنيم، براي اينکه کتب عهدين، چيزي زائد بر تواريخ معمولي نيست و مانند ساير تواريخ، از دستبرد عوامل بالا، دور نمانده بلکه آن نيز ملعبه آن عوامل قرارگرفته است، علاوه بر اينکه سراينده داستان صموئيل و شارل به نقل کتب عهدين، معلوم نيست که کيست و به هر حال ما اعتنائي به مخالفت تاريخ و مخصوصا عهدين، با آنچه که در قرآن آمده نداريم، پس تنها قرآن کريم کلام حق و از ناحيه خداوند تبارک و تعالي است.
از اين نيز که بگذريم، قرآن اصلا کتاب تاريخ نيست و منظورش از نقل داستان هاي خود قصه سرائي مانند کتب تاريخ و بيان تاريخ و سرگذشت نيست، بلکه کلامي است الهي که در قالب وحي ريخته شده، و منظور آن هدايت خلق به سوي رضوان خدا و راههاي سلامت است، و به همين جهت است که مي بينيم هيچ قصه اي را با تمام جزئيات آن نقل نکرده، و ازهر داستان، آن نکات متفرقه که مايه عبرت و تامل و دقت است و يا آموزنده حکمت و موعظه اي است و يا سودي ديگر از اين قبيل دارد، نقل مي کند همچنانکه در داستان مورد بحث، يعني قصه طالوت و جالوت، اين معنا کاملا به چشم مي خورد، در آغاز مي فرمايد: "ا لم تر الي الملا من بني اسرائيل"آنگاه بقيه جزئيات را رها کرده و مي فرمايد: "و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا..."باز بقيه مطالب را مسکوت گذاشته مي فرمايد: "و قال لهم نبيهم ان آية ملکه..."، آنگاه مي فرمايد: "فلما فصل طالوت..."، بعدا جزئيات مربوط به داوود را رهانموده و مي فرمايد: "و لما برزوا لجالوت...".
و کاملا پيدا است که اگر مي خواست اين جمله ها را به يکديگر متصل کند، داستاني طولاني مي شد، و ما در گذشته هم آنجا که داستان گاو بني اسرائيل را در سوره بقره تفسيرکرديم، خواننده را به اين نکته توجه داديم و اين نکته در تمامي داستان هائي که در قرآن آمده، مشهود است و اختصاصي به يک داستان و دو داستان ندارد، بلکه بطور کلي از هر داستان آن قسمت هاي برجسته اش را که آموزنده حکمتي يا موعظه اي و يا سنتي از سنت هاي الهيه است که در امت هاي گذشته جاري شده نقل مي کند، همچنانکه اين معنا را در داستان حضرت يوسف(ع) تذکر داده و مي فرمايد: "لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب" (1) و نيزمي فرمايد: "يريد الله ليبين لکم و يهديکم سنن الذين من قبلکم" (2) و نيز فرموده:"قد خلت من قبلکم سنن فسيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المکذبين، هذا بيان للناس و هدي و موعظة للمتقين". (3) و آياتي ديگر از اين قبيل.
منابع مقاله:
ترجمه تفسير الميزان جلد 2، طباطبايي، محمد حسين؛
پي نوشت ها:
(1)به راستي در داستان ايشان عبرتي است براي خردمندان."سوره يوسف، آيه 111"
(2)خدا مي خواهد شما را به سنت هائي که در امت هاي قبل از شما جريان داشته، هدايت کند."سوره نساء، آيه 26"
(3)قبل از شما سنت هائي جريان يافته، پس در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تکذيب کنندگان چگونه بوده، اين قرآن بياني است براي مردم و هدايت و موعظه اي براي مردم با تقوا."سوره آل عمران، آيه 138"

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page