جغرافيا و جهانگردي در اسلام

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

آنچه اين فعاليت علمي و صنعتي را به ثمر مي رسانيد و در جهان از شرق به غرب مي برد وجود انواع راهها( مسالک) بود-در بحروبر وهمچنين جنب و جوش بازرگانان و سياحان و حاجيان.رويهمرفته آثار وتحقيقات مسلمين در جغرافيا از جهات مختلف اهميت دارد.غير از وصف طرق،و بيان احوال و عوارض طبيعي،مسلمين علاقه خاصي هم به جغرافياي انساني نشان داده اند.سرگذشتهاي افسانه آميز ملاحان که گاه بوسيله آنها نقل مي شود،آگنده است از اطلاعات مفيد راجع به وصف منازل وراهها و بنادر و آداب و رسوم.سياحتنامه ها با وجود علاقه يي که به وصف غرايب داشته اند غالبا روح تحقيق و تجسس مسلمين را نشان مي دهند.آثار جغرافيائي مسلمين در واقع بسيار غني،متنوع،آموزنده،وجالب است و اگر با ذوق نقادي از آنها استفاده شود آنها را مي توان مشحون از اطلاعات و اسناد بسيار سودمند يافت.به هر حال در جغرافيا،هم وسعت عرصه تحقيقات مسلمين خيلي بيش از يونانيها بود و هم شورو توفيق آنها و از حيث وسعت قلمرو و دقت مواد حاصله هم،علم جغرافيا در نزد مسلمين بمراتب از آنچه نزد يونانيها بود پيشتر رفت (1) در بعضي ازين تحقيقات، خاصه در قرون نخستين اسلامي،به نظر مي آيدمسلمين از اطلاعات ناشي از منابع بريد و نظام ساسانيان هم استفاده کرده باشند.طرز تقسيم دنياي مسکون به هفت کشور،وجود بعضي الفاظ يا اصطلاحات فارسي الاصل در جغرافياي اسلامي،و اظهار علاقه بعضي از متصديان بريد به مسائل راجع به جغرافيا و مسالک ارتباط اينگونه معلومات جغرافيائي را با زمينه اطلاعات و سابقه اسناد ادارات بريد عراق در آن اعصار تاييد مي کند (2).
بعضي جغرافيا نويسان اسلامي علاقه خاصي به مشاهده و تجربه شخصي نشان مي دادند.ازين رو غالب اطلاعات آنها از تجربه و مشاهده ناشي مي شد نه از نقل مندرجات کتب ديگر.يعقوبي در کتاب البلدان خويش تاکيد مي کند که خود مسافرت بسيار کرده است.اطلاعات خويش را نيز از ساکنان نواحي بحث اخذ کرده است و صحت آنها را به تصديق مردمان راستگوي هم رسانيده است.از ابو الحسن مسعودي که يک جهانگرد با تجربه و در عين حال يک جغرافيادان دقيق و مورخ است متاسفانه کتاب القضايا و التجارب در گزارش اسفارش باقي نمانده است اما ذوق او را در مطالب راجع به جغرافيا و دقت و وسعت نظرش را درين مسائل از مروج الذهب و هم از کتاب التنبيه و الاشراف اومي توان دريافت.چنانکه در مقدمه مروج الذهب يک جا بمناسبت،قول جاحظ را درباب منشا رود مهران سند نقل مي کند و عقيده او را که پنداشته است اين رود همان نيل مصرست با همان آبها و همان تمساحهارد مي کند و با لحني آگنده از پرخاش مي گويد کتاب الامصار جاحظدر نهايت سستي است از آنکه مرد نه درياها را پيموده است نه تن به مسافرتهاي زميني داده است،مثل آنکس که در شب تاريک هيزم جمع مي کند مطالب خود را از کتب وراقان جمع کرده است. (3) اين اتکاء به تجربه شخصي و ميل به مسافرت و تحقيق که مسعودي ظاهرا آن را اساس معلومات درست جغرافيائي مي داند سبب شد که مسلمين در زمينه جغرافيا معلومات نسبة دقيق کسب کنند خاصه که،هم فعاليت بازرگاني ازين معلومات استفاده حاصل مي کرد هم در معرفت مسالک و طرق،جهت مقاصد مربوط به بريد و نظام عباسي سودمند بود و هم در حج و زيارات ازين اطلاعات استفاده مي شد.اگر از مؤلفان کتب مشهور جغرافياي اسلامي بعضي همچون ابن خرداذبه و يعقوبي عراق را بعنوان مرکزربع مسکون تلقي کرده اند و بعضي مثل ابن الفقيه و ابن رسته به مکه ومدينه به اين چشم نگريسته اند تفاوتشان در ديدگاه است يا در مآخذاطلاعات.ظاهرا آنها که عراق و سواد را قلب ممالک عالم مي ديده اندکتاب خويش را-احتمالا از مآخذ ايراني و به هر حال-براي استفاده بريدو اهل تجارت مي نوشته اند و ديگران که مکه و مدينه را به عنوان مرکزمي گرفته اند کتابشان تا حدي جوابگوي حجاج و زوار و يا براي رفع مشکلات مربوط به کيفيت فتح بلاد و مسايل راجع به خراج آنها بود.
با اينهمه،آنچه موجب جمع آوري اينهمه اطلاعات مختلف درزمينه مسائل جغرافيائي مي شد-بر خلاف ترديدي که بعضي محققان درين باب اظهار کرده اند (4) -بي شک تا حدي نيز حس کنجکاوي مسلمين بوده است و علاقه شان به تحقيق در احوال بلاد و اقوام مختلف.در واقع جغرافياي انساني از مسايلي است که مسلمين به آن علاقه خاص نشان مي داده اند و آثار مسعودي و بيروني مخصوصا گواه اين دعويست.رويهمرفته توصيفاتي که جغرافيا نويسان مسلمان از بلاد و نواحي قلمرو خلافت کرده اند نه فقط جزئيات دقيقي از آنچه به معرفت ارض و اقليم آن بلادمربوط است دارد بلکه در باب آداب معيشت اقوام مختلف،انواع حرفه هاو صنايع،عقايد و السنه آنها نيز اطلاعات سودمند در آنها هست.بعلاوه، اطلاعات جغرافيائي مسلمين تنها به حدود قلمرو خلافت محدود نمي شد.
نه فقط از طريق راه هاي بحري چين و هند را تا کره-و حتي ژاپن- مي شناختند بلکه از راه زمين هم تا تبت و آسياي مرکزي و حتي چين نيزمعرفت خود را بسط داده بودند.در واقع،پنج قرن قبل از مارکوپولو،يک سياح مسلمان-سليمان تاجر-از چين ديدن کرد و وصف مشهودات او در روايت ابو زيد سيرافي باقي است.اين گزارش اگر چه چندان فوايد جغرافيائي ندارد ليکن حاکي است از حسن کنجکاوي مسلمين و از روابط بازرگاني آنان با چين-حتي قبل از قرن سوم هجري.
از گزارش سليمان بر مي آيد که چينيها در آن زمانها اثر انگشت را به جاي امضاء تلقي مي کرده اند (5) و اين نکته نشان مي دهد که چين خيلي بيش از آنچه در بادي امر به نظر مي آيد مي بايست در تمدن عالم تاثيرداشته باشد.جاحظ و ثعالبي از تفوق چينيها در صناعات و از اعتقادات مبالغه آميزي که در باب خويش دارند ياد کرده اند و به نظر مي آيد که بهر حال در شناخت سرزمين و مردم چين نيز مسلمين-مثل بعضي موارد ديگر-از اطلاعات قديم ايرانيان باستاني استفاده کرده باشند (6) ،همچنين درباب آسياي مرکزي و اقوام آن حدود،مسلمين اطلاعات دقيقي بدست آوردند که آنچه يونانيها در آن ابواب مي دانستند با آن قابل قياس نبود.کتابي که بيروني درباب هند نوشته است-تحقيق ماللهند-در واقع نه جغرافياست نه تاريخ،گنجينه ايست از تمام معلومات راجع به سرزمين هند آن هم بر اساس تحقيقات درست علمي،واين کتاب يک نمونه و يک شاهکار از تحقيق بي شائبه مسلمين است درزمينه مسائل راجع به جغرافياي انساني و فولکلور.يک شاهد ديگر بر اين کنجکاوي علمي و بي شائبه مسلمين جستجويي است که درباب تعيين محل غار اصحاب کهف و سد ياجوج کرده اند.واثق خليفه،بنابر مشهور،محمد بن موسي الخوارزمي منجم و رياضيدان معروف را در راس يک هيئت براي تحقيق درباب محل و کيفيت اجساد اصحاب کهف به روم فرستاد و او در تپه يي نزديک شهر افسوس،کهف و اجساد اصحاب آن را مشاهده کرد و در مراجعت گزارش کار را بخليفه داد.
داستان اين ماموريت علمي در کتاب ابن خرداذبه نقل شده است و صحت اين ماموريت را مورخين اروپائي هم تصديق کرده اند (7) مسافرت سلام ترجمان هم که براي تعيين سد ياجوج کرد به امر همين خليفه بود.بموجب قرآن(8/97-95) گشوده شدن راه ياجوج وماجوج نشانه يي است از اقتراب وعد حق.اما ياجوج و ماجوج چه کساني بوده اند محل بحث بوده است و گفتگو.بر حسب تحقيقات امروز ياجوج و ماجوج نام عربي دو قبيله بوده است از حدود ارمنستان وقفقاز که از مساکن خويش غالبا سرزمين سوريه و فلسطين را تهديدمي کرده اند (8) سدي هم که ذوالقرنين در مقابل آنها ساخت مي بايست مربوط به همين حدود باشد و حاکي از وجود تهديد در قرب مساکن اقوام عرب و يهود.بهمين سبب بود که سلام ترجمان هم براي بررسي محل سد به ارمنيه و قفقاز و خزر مي رود،نه به چين که بعدها در تصورعامه ديوار آن با سد ياجوج اشتباه شده است.در هر حال،با وجود آنکه سعي مقدسي براي آنکه تمام درياهاي عالم را منحصر به دو بحر قلمدادکند-بحر الروم و بحر الصين-با معارضه شديد علماء مواجه شد، (9) سعي در فهم آنچه در قرآن راجع به مسائل مربوط به جغرافيا و احوال بلادو بحار و جبال هست نيز همواره يک محرک بي شائبه بوده است براي اشتغال مسلمين به جغرافيا.
جستجوي عجايب بلاد که طبعا جالب و گاه خيال انگيزست درنزد مسلمين نيز مثل يونانيها و حتي اروپائيان کتب سفرنامه و گاهي کتب جغرافيائي مبتني بر آنگونه سفرنامه ها را احيانا مشحون از اغراقهاي گزاف آميز و قصه هاي باور نکردني کرد.خاصه قصه هايي که بحر پيمايان درباب چين و هند و بلاد دور دست نقل مي کردند با شوق و علاقه عام مواجه مي شد.معهذا،اخبار درست و دقيق که در کتب جغرافيا و گزارش سياحان نقل مي شد قلمرو اطلاعات جغرافيائي مسلمين را بنحوحيرت انگيزي از اطلاعات قدماء يونان وسيعتر کرد.در قصه مغرورين-چند تن ملاح جسور از اعراب مغرب-که گويند در جستجوي بحرظلمات طي چندين ماه در درياها به سير و سياحت پرداختند مي توان همان شور و شوق اکتشاف را يافت که قرنها بعد از آنها،حتي قرنها بعد ازادريسي که تفصيل اين قصه را در نزهة المشتاق خويش آورده است،امثال کريستوف کلمب و امريکو وسپوس و ماژلان و ديگران را به سيربحرها واداشت.آيا مسلمين در جنوب اقيانوس اطلس،چنانکه از اين گزارش ادريسي بر مي آيد،واقعا به نوعي مردم سرخ پوست برخورده اند؟
اگر بر خورده باشند باز روايت ادريسي شکل قصه دارد و مبالغه.در هرحال،روايت حاکي است از کنجکاوي سياحان و جسارت ملاحان مسلمين و اکتشافات ماجرا جويانه شان در بحر و در بر.
قديمترين اطلاعات جغرافيائي در باب روسيه گزارش ابن فضلان است که از جانب المقتدر خليفه عباسي به دربار شاه بلغار رفته است وگزارش او در معجم البلدان ياقوت نقل شده است.المهلبي در سال 375هجري در کتابي که براي خليفه العزيز بالله فاطمي نگاشت توصيف دقيقي از بلاد سودان نوشت که تا آن وقت بيسابقه بود.در حدود سنه 400 هجري يک بحر پيماي مسلمان با سفينه يي هندي حتي سواحل افريقاي جنوبي را ديد (10) از طريق بحر سند قسمتي از سواحل چين تا کره مورد سياحت بحر پيمايان مسلمان شد و قرنها قبل از اروپائيها،مسلمين ژاپن را شناختند.نام اين سرزمين مجهول را (Tchimengou) که ظاهرا هر (Djabarka) ياد مي کند و رشيد الدين فضل الله چيمنگو محمود کاشغري جبرکه (Zipengu) ياد مي کند و است و اين همان نام است که مارکوپولو زيپنگو نزديکست به شکل تلفظ امروز فرانسوي و انگليسي آن.بعضي جغرافيا نويسان اسلام، ظاهرا از روي فرضيات يا اطلاعات هندوان،قرنها پيش از کشف قاره امريکا برخوردند به اينکه در آنسوي نيمکره مسکون هم بايد خشکي باشد و همين فرضيه بود که وقتي به کريستف کلمب رسيد وي را به کشف قاره جديد رهنمون شد.بدرستي دانسته نيست که ازين گنجينه تحقيقات جغرافيائي مسلمين،اروپائيها-قبل از شروع اکتشافات جغرافيائي خويش-تا چه حد خبر داشته اند اما لا اقل کتاب ادريسي عالم مسلمان اندلسي-که مجموعه يي از جغرافيا و نقشه عالم را ازروي کتب سابقين براي راجر دوم پادشاه نرمان جزيره سيسيل تصنيف کرد و آن را نزهة المشتاق يا رجريه نام نهاد نمي بايست براي اروپائيهامجهول مانده باشد. (11) و با آنکه تلخيصي از آن فقط در سال 1619در روم منتشر شده است گمان مي رود،مندرجات کتاب براي علماء مسيحي قرن دوازدهم-از سيسيل و ايتاليا و ساير بلاد مجاور-تا حدي معروف و احيانا مورد استفاده واقع شده باشد. چنانکه تقويم البلدان ابو الفدا هم حتي در نيمه اول قرن هفدهم ميلادي هنوز مورد استفاده اروپائيها بود.
به عقيده پاره يي از اهل تحقيق،اروپا در تمام قرون وسطي اثري که آن را بتوان با کتاب ابو الفدا مقايسه کرد بوجود نياورد (12) نزهة المشتاق ادريسي هم که قبل از آن تاليف يافت در اروپا تاثير قابل توجه داشت.
نقشه هاي ادريسي درين کتاب نمونه کمال نقشه برداري بود در دوره يي که هنوز اروپا قرون وسطاي خويش را مي گذرانيد و ازين عوالم بي نصيب بود.
اگر اندکي بعد ازين دوره،آن شور و شوق عهد اصطخري و مقدسي درمسلمين براي تحقيقات جغرافيائي باقي نماند هنوز سياحت نامه هائي مثل کتاب ابن جبير و ابن بطوطه بوجود مي آمد.بعلاوه،يک توفيق بزرگ مسلمين تاليف دائرة المعارف بزرگ جغرافيائي ياقوت است به نام معجم البلدان که در جغرافيا و احوال بلاد و اقوام عالم همان مقامي را دارد که شايد فقط براي تاريخ ابن اثير و کتاب حاوي رازي بايد قائل شد.اين مايه آشنايي با ممالک و مسالک بي شک ارتباط مستقيم داشت بافعاليت بازرگاني مسلمين.در طي چندين قرن قبل از جنگهاي صليبي بحر متوسط-مديترانه-تقريبا در انحصار بحر پيمايان مسلمان بود.
چنانکه بحر احمر،درياي هند و خليج فارس نيز در آن مدت شاهد جنب و جوش بازرگانان اسلام بشمار مي آمد همانطور که راه هاي کارواني نيز مسير امتعه و تجارت آنها بود.محصولات کشاورزي و صنعتي مسلمين در شرق و غرب عرضه مي شد و حاصل آن پيشرفت صنعت و زراعت بود در شرق و غرب.بعضي مرکبات و ميوه ها را مسلمين از طريق شام وفلسطين به اسپانيا منتقل کردند،همچنين زراعت نيشکر را که مسلمين از هند آموخته بودند صليبيها از مسلمين اخذ کردند.اول کسي که دراروپا پنبه کشت بنابر مشهور،مسلمين بودند.بعلاوه،منسوجات مسلمين در بازارهاي اروپا خريدار (Tapis) که در زبانهاي اروپائي (Damask) عتابي (Muslin) دمشقي بسيار داشت،الفاظ موصلي Magazin Bazar (بازار)، Tariff (تعرفه)، ست يادگاريست ازين جنب و جوش بازرگاني مسلمين،چنانکه کلمات Caravan (کاروان)،هنوز از آن دوران فعاليت بازرگاني Checque (چک،الصک) Douane (ديوان) (مخزن)، مسلمين حکايت دارد.تجارتي چنين پر جنب و جوش مقتضي معرفت درست مسالک بود،و آشنائي با اقوام و نژادهايي چنين گونه گون شناخت جغرافياو تاريخ آنها را اقتضا مي کرد. 15
منابع مقاله:
کارنامه اسلام ، زرين کوب؛