مسلمانان و جغرافيا

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

منابع مقاله:
تاريخ تمدن اسلام ، زيدان، جرجي؛
تنها لفظ جغرافيا ميرساند که اين علم را عرب وضع نکرده،اما چون جغرافي با تاريخ مربوط است و چون عربها بواسطه مقتضيات شريعت اسلام پيش از ترجمه جغرافي بزبان عربي کتابهائي در توصيف راه ها و شهرها نگاشته اند،لذا در اينجا از جغرافي اسلامي هم اسمي ميبريم.
ميگويند حاجت ما در اختراع است واقعا هم همينطور است.بشر هيچ علم و فني را ايجاد نکرده مگر آنکه بآن نيازمند بوده است.احتياج بشر بجغرافي ناگهاني نبوده بلکه بتدريج بآن نيازمند شده و مطابق قانون تکامل آن علم پيشرفت کرده است،در آغاز کار مردم براي تجارت و يا تسخير ممالک به پيدا کردن راه ها و نشاني شهرها محتاج شدند و کم کم اطلاعات مربوطه بازرگانان و فاتحين را جمع آوري کرده آنرا علم جغرافي ناميدند.
نخستين بار فنيقي ها که اولين تجار و جهانگرد دنيا هستند باين کار دست زدند يعني در سي و چند قرن پيش کرانه هاي مديترانه را پيموده مستعمره خود ساختند و شهر صور در آن روزها مرکز بازرگاني جهان بشمار ميآمد و محصولات فلاحتي و صنعتي دنياي قديم در آن شهر جمع و پراکنده ميشد.
مثلا از هند عاج و عطر و ميمون و غيره بصور ميآوردند و از آنجا بنقاط ديگر ميبردند و تاکنون اين کالاها بزبان هندي در آثار عبري و فنيقي باقي ميباشد،فنيقي ها در نتيجه اين مسافرتها بر اوضاع و احوال بسياري از شهرها آگاه شدند و مسافت آن بلاد را دانستند.
همينکه اسکندر به جهانگيري پرداخت و تا هندوستان از راه دريا و صحرا پيش رفت همراهان وي با اوضاع آسياي ميانه و قسمت هاي ديگر آن قاره آشنا گشتند و چون مشهودات خود را غريب و عجيب ميديدند اطلاعات و معمولات خود را تنظيم ميکردند و بعدها آن معلومات بطور پراکنده در ميان مردم منتشر شد و عده اي در صدد جمع و تاليف آن برآمدند و اول کسي که اطلاعات مزبور را مدون نمود آراتستين يوناني بود که در سال 196 قبل از ميلاد در گذشته است. مجموعه آراتستين در زمان سلطنت بطلميوس ها تاليف شد و از مجموعه معلومات فنيقي ها و همراهان اسکندر تشکيل مي يافت،سپس سترابون جهانگرد نامي روم و بلنيوس جغرافي دان مشهور يونان پديد آمدند،آنگاه بطلميوس قلوذي در اواسط قرن دوم ميلادي کتاب مبسوطي در علم جغرافي تنظيم کرد،وي در آن کتاب از روي علم رياضي و هيئت مواقع جغرافي اماکن را تعيين کرده و نقشه هاي بالنسبه منظمي ترسيم نموده و 4350 شهر را يکايک برشمرده و 200 کوه را نام برده و معدنهاي موجود در آن کوهها را شرح داده و آنچه از حالات مردم آنروز ميدانسته در کتاب مزبور ذکر نموده است، کتاب مزبور در آن زمان مهمترين کتب جغرافيائي محسوب ميشده است و همينکه اسلام آمد کتاب بطلميوس مدرک و مستند علم جغرافي آن ايام بود.در زمان عباسيان کتاب جغرافي آن دانشمند بعربي ترجمه شد و همينطور کتاب ديگر وي در هيئت باسم مجسطي از يوناني بعربي منتقل شد و اساس جغرافياي اسلامي همان دو کتاب بود.
علم جغرافي در ميان مسلمانان
پيش گفتيم که فنيقي ها و يوناني ها بواسطه جهانگيري و بازرگاني با جغرافي آشنا شدند ولي مسلمانان بسه جهت قبل از ترجمه کتاب بطلميوس با علم جغرافي مربوط گشتند بعلاوه مردم حجاز پيش از اسلام به تجارت اشتغال داشتند و همينکه اسلام ظهور کرد عربها و از آن جمله مردم حجاز بکشورگشائي پرداختند و بيش از هر ملت ديگر با سرعت هر چه تمام تر ممالک وسيعي را گشودند و طبعا تجارت عربها رونق گرفت.بنابراين مسلمانان از نظر جهانگيري و بازرگاني نيز به جغرافي توجه داشتند اما آن سه جهت مخصوصي که عربها را بيشتر بجغرافي علاقه مند مي ساخت عبارت است از:
1-زيارت مکه-مسلمانان در هر جا که ميزيستند طبق دستور مذهبي خود مي بايستي (در صورت توانائي) حج بروند و همين دستور وسيله مهمي براي اطلاع از شهرها و راههاي مبدا (هند و چين و غيره) تا مقصد يعني مکه بود.
2-مسافرت براي کسب علم-قبلا گفته شد که مسلمانان براي کسب اطلاعات و معلومات لازم ديار بديار ميگشتند و اين مسافرت با جغرافيا ارتباط دارد و از آنرو مشاهده ميشود که نخستين کتاب جغرافياي عرب از منزل ها و مسکن هاي قبايل چادرنشين صحبت ميدارد و اولين مردمي که در آن باره تاليف نمودند راويان ادب مانند اصمعي و سکوني ميباشند و پس از آن بجغرافياي جزيرة العرب پرداختند و همداني کتابي راجع بعربستان تاليف نمود و ابوالاشعث کندي مجموعه اي درباره کوههاي تهامه تنظيم کرد.
3-و اما جهت سوم آنکه مسلمانان پس از گشودن ممالک روم و ايران و مصر و غيره در طرز تسخير آن بلاد اختلاف نظر داشتند و اين از آنرو براي آنان مهم بود که طرز فتح با طرز وضع ماليات و جزيه ارتباط دارد و کشورهائيکه بصلح يا بجنگ يا به معاهده و امثال آن مسخر شده در پرداخت باج و خراج بموجب قوانين اسلامي متفاوت ميشود.همين قسم موضوع تقسيم غنيمت ها و واگذاري املاک خالصه و تيول و اجراي مواد پيمان و برداشت مطالبات مطالبي بود که علاوه بر اميران،فقها نيز در آن دخالت داشتند و در نتيجه دانستن وضع شهرها و ده ها و راه ها و غيره از مسائل واجب ديني مسلمانان در ميآمد و طبعا جغرافي و تاريخ مي آموختند تا مجهولات آنان در آن موارد روشن گردد.
همين که جغرافي بعربي ترجمه شد مسلمانان آنرا توسعه دادند و کتابهائي در آن موضوع نگاشته معلوماتي بر معلومات پيشينيان افزودند و بگفته ها و نوشته ها اکتفاء نکرده از راه خشکي و دريا شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پيمودند و مشاهدات خود را نگاشته با اصول دقيق علمي بررسي نمودند و بسياري از اغلاط بطلميوس را تصحيح کردند.
ظاهرا علم جغرافي در قرن چهارم هجري در ميان ملل اسلامي (اعراب) بحد کمال رسيد و همانطور که در آن قرن کتب تاريخي آنان فزوني يافت کتب جغرافيائي اسلامي نيز زياد شد،نخستين کسي که مانند يوناني ها بزبان عربي کتاب جغرافي نوشت ابو زيد بلخي مؤلف کتاب (صور الاقاليم) است.وي در اوايل قرن چهارم آن کتاب را در بيست قسمت تاليف کرد و مثال هائي از اقاليم معروف آنزمان در کتاب خود ذکر نمود پاره اي از آن نمونه ها را شرح و تفصيل داد ولي قسمت عمده مثال ها را بطور مختصر ذکر نموده بسياري از شهرهاي مهم را ننوشت.ديگر از جغرافيا دانان اسلام ابو اسحق فارسي استخري معاصر بلخي است که علاقه بمسافرت داشته و بسياري از شهرها را ديده و در آن باب تحقيقاتي نموده است.کتاب مسالک الممالک استخري مختصري از صور الاقاليم بلخي و مجموعه اي از مشهودات خود استخري ميباشد.اين کتاب بطبع رسيده و در دسترس عموم قرار دارد.اما کتاب بلخي از ميان رفته است.
استخري مانند بلخي ممالک اسلامي را به بيست قسمت تقسيم کرده،از عربستان شروع نموده و بماوراء النهر (ترکستان) خاتمه داده و شهرهاي اسلامي و مشاغل مردم آن بلاد و تجارت و ساير متعلقات آنرا ذکر کرده است.ديگر از جغرافي دانهاي آنزمان ابن حوقل است که او نيز مسافرت هائي نموده و کتابي بنام المسالک و الممالک نگاشته است.وي در مقدمه کتاب خود چنين مينويسد:
«روز پنجشنبه هفتم رمضان 331 مسافرت خود را از شهر بغداد آغاز کردم.»
تقسيمات کتاب وي مثل تقسيمات کتاب استخري و در پاره اي موارد عبارت هر دو کتاب تقريبا يکنواخت در ميآيد. استخري پس از پايان مسافرت کتاب خود را تاليف کرده براي پاره اي از اقليم هاي اسلامي نقشه کشيده و شهرها و رودها و کوهها و درياها و جزيره ها را ترسيم نموده است.
ابن فقيه همداني-مقدسي-مسعودي و غيره نيز کتابهائي در جغرافي تاليف کرده اند.مسعودي تا آخرين نقطه هند رفته و آنچه ديده و شنيده در کتاب خود آورده است.اين دانشمندان همه در قرن چهارم هجري ميزيستند و تاليفات آنان بچاپ رسيده منتشر شده است.فقط نقشه هاي کتب مذکور از بين رفته تنها نامشان مانده و گاه هم بآن نقشه ها اشاره اي شده است. تا مدتي تاليفات جغرافيايي اسلام در همين حدود ماند تا آنکه دانشمندان اسلام در صدد تاليف کتابهاي تاريخي بر آمدند و در همان اوقات کتابهائي نيز در علم جغرافي تاليف کردند و اين دفعه تاليفات جغرافيائي آنان بطور قاموس (انسيکلوپدي) و بترتيب حروف تهجي بود،مشهورترين اين تاليفات معجم البلدان ياقوت حموي متوفي بسال 626 ميباشد که شرح و وصف شهرها-کوه ها-دره ها-ده ها-محال ها-درياها-رودها-نهرها-بت ها و نيز شرح حال رجال و مردمي که در آن نقاط ميزيسته اند در کتاب مذکور مندرج ميباشد و در واقع کتاب ياقوت يک قاموس تاريخي و ادبي و جغرافيائي است.ابوالفداء فرمانرواي حماة نيز کتابي بنام تقويم البلدان در علم جغرافي تاليف کرده است و غير از او هم ديگران کتابهاي ديگري در جغرافيا تاليف کرده اند.بعلاوه عده اي از اعراب بجهانگردي مشغول شدند و از آن راه بجغرافي خدمت کردند و تفصيل تمام اين مطالب در کتاب تاريخ آداب اللغة العربيه خواهد آمد و در اينجا باشاره اکتفاء ميشود.

دانشنامه حوزه :: علوم‌اسلامي :: تاريخ و جغرافي :: جغرافي :: مسلمانان و جغرافيا