نسل سوم و معنويت

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

آيا موضوعي به نام بحران معنويت وجود دارد؟


جوانان پاسخ مي‌دهند:
شنيدن حرف‌هاي جوانان براي ما ـ که بيش‌تر عادت کرده‌ايم دربارة آن‌ها حرف بزنيم، خطابه‌هاي دلسوزانه ارائه کنيم يا همايش برگزار نماييم ـ دلنشين است؛ مگر آن‌که بازهم مثل بعضي‌ها در آن‌ها با نگاه عاقل‌اندر سفيه بنگريم!
بسياري از اين جوانان، سرشار از تفکر، خلاقيت و نتيجتاً صاحب حرف‌هاي تازه و دلنشين‌اند، حرف‌هايي که البته جسورانه و آميخته با هيجان و احساس است و صد البته قابل اغماض. حرف‌هايي که شنيدن آن‌ها، خود نوعي تمرين براي بالابردن سطح تحمل و ظرفيت بعضي از بزرگ‌ترهاست به ويژه عده‌اي از مسئولان محترم و محبوب! آري ‌بايد اين حرف‌ها را شنيد و از سر وجدان بيدار، بر بسياري از آن‌ها صحه گذاشت و هم‌چون يک واقعيت آ‌ن‌ها ‌را پذيرفت.
قديمي‌ها گفته‌اند: «حرف راست را بايد از بچه شنيد!» شايد کاربرد اين ضرب‌المثل براي ما که داريم از «جوانان» دم مي‌زنيم، کمي گستاخانه باشد؛ و تداعي نوعي بي‌ادبي و جسارت به محضر جوانان عزيز را در بر داشته باشد؛ اما قصد ما جسارت نيست! «بچه‌ها» در نگاه مردم که اين ضرب المثل را باتکيه‌ خاصي بر واژه «بچه» بيان مي‌کنند، در حقيقت کسي است که صفاي روح دارد. آيا آن بزرگ‌ترها واقعاً حاضرند حرف حساب را بپذيرند آن‌هم از بچه‌هاي خود؟! يا خير؟! جواناني که در بسياري از موارد، توسط بزرگ‌ترهاي خود به بهانة بچه‌بودن و خام طبع و بي‌تجربه بودن و ... طرد مي‌شوند حتي به بازي هم گرفته نمي‌شوند و به دنبال نخودسياه هم فرستاده نمي‌شوند!
سخن ما اکنون از «معنويت» است و فاصلة مردم با آن. ما هم به رسم خيلي‌ها چون نمي‌توانيم همة مردم را محاکمه کنيم، طبعاً مجبوريم اين سؤال‌پيچ کردن‌ها وچرا و چه‌گونه‌ها را فقط از جوانان بپرسيم حداقل به اين انگيزه که حرف راست را از بچه‌ها بايد شنيد؛ اگرچه خيلي‌ها در اين مواقع منکر اين حقيقت شوند...
حسن اين بحث ـ حداقلش ـ اين است که جوان‌ها، حرف‌هاي قلمبه‌سلمبه نمي‌زنند ـ و در اين گفت‌وگو هم نزدند ـ و همان‌طور که انتظار داشتيم بي‌تکلف، صادقانه و کمي هم جسورانه به بيان دردها ـ که درددل خيلي‌هاست ـ پرداختند. آن‌چه مي‌خوانيد حاصل گفت‌وگوي ما با قشرهاي مختلف جوان از جمله دانشجو، دانش آموز و حوزوي است. همان‌گونه که ذکر شد، حداقل فايدة اين مصاحبه و گفت‌وگوي صميمي، اين است که يا داد عده‌اي را درمي‌آورد يا اين‌که آنان را از خواب غفلت بيدار مي‌کند. البته در اين بين، کساني هم هستند که از ته دل براي چنين مصاحبه‌اي آفرين مي‌گويند. ببينيم شما با خواندن اين مصاحبه چه عکس العملي نشان مي‌دهيد.
آيا چيزي به نام بحران معنويت وجود دارد؟ آيا جوانان امروز خالي از معنويت‌اند و يا دور از آن؟ اصلاً معنويت چيست؟ و سؤالاتي از اين دست را در نظر بگيريد و پاسخ آن را در لابه‌لاي سخنان جواناني که کلي در سطرهاي بالا از آن‌ها دم زديم، پيدا کنيد.
حسين بخشي که دانشجوي رشته ادبيات يکي از دانشگاه‌هاي تهران است و پرهيز دارد از اين‌ که نام دانشگاهش را بگويد، خيلي عادي با اين سوال برخورد مي‌کند. او براين باور است که «معنويت همان رابطة خلق باخالق است و هرچه پنهان‌تر، بهتر!» ظاهراً با اين توضيح بايدگفت که حسين اعتقادي به کارکرد اجتماعي معنويت ندارد.
مجتبي احمدي‌فر ديگر دانشجوي ادبيات که در کنار حسين ايستاده و حرف‌هاي او راشنيده، نظر ديگري دارد؛ او مي‌گويد: «معنويت وجود دارد؛ اما معرفت وجود ندارد. يعني به صورت فطري، معنويت که همان رابطه فرامادي ميان خالق و مخلوق است در وجود همه هست؛ اما شناسايي و درک آن و بقاي آن مهم است اين همان چيزي است که در افراد ـ در يکي کم‌تر و يکي بيش‌تر ـ به واسطة تلاش‌شان وجود دارد. همين نکته، جنبة اجتماعي هم به معنويت مي‌بخشد؛ چون رابطة افراد با هم انکار است و تأثيرات معنوي و غيرمعنوي هم انکارناپذير است.»
يکي از جوانان ديگر که خيلي هم پرشور صحبت مي‌کند و معلوم است حرف‌هايي هم براي گفتن دارد، حرف‌هاي احمدي‌فر را به شکل ديگري بيان مي‌کند: «معنويت افراد اتفاقاً بسيار اجتماعي است! مثلاً خانه يک اجتماع کوچک است. قديمي‌ها حداقل دو وعده در نماز جماعت مسجد محل شرکت مي‌کردند و دست بچه کوچک‌شان را هم مي‌گرفتند و با خود به مسجد مي‌بردند. يعني به مرور رفتار عملي به بچه‌شان نشان مي‌دادند که مي‌شود، اسم آن را معنويت گذاشت طبعاً بچه هم با اين رفتارها بار مي‌آمد و مي‌شد يک آدم مسجدي، يک انسان با معنويت، حالا طلبه مي‌شود يا دانشجو يا رزمند‌ه‌اي که دانشجو هم هست ... امروزه خيلي از پدر و مادرها آن‌قدر گرفتار زندگي و دو شيفت، سه شيفت کارکردن هستند که نمازهايشان را هم اگر خيلي هنر کنند. لب طلايي و دم غروب آفتاب مي‌خوانند! فرزندي که توي اين محيط بار مي‌آيد، يعني محيطي که حتي فرصت ديدار درست و حسابي والدين خود را ندارد، چه جوري مي‌تواند آن رفتارهاي معنوي را از آن‌ها ببيند و از آن‌ها الگو بپذيرد؟! حالا صدبار هم در روز، پدرش به او درباره نماز اول وقت سفارش کند، فکر مي‌کنيد تأثيرگذار است؟ نه‌خير! اين است که جوانان امروز ما ـ البته عده‌اي از آن‌ها ـ چون از پدر و مادر گرفتار زندگي‌شان، رفتار درست و حسابي معنوي نديده‌اند و فقط آن‌ها را دلبستة دنيا و در تکاپوي آن ديده‌اند، مسلماً اگر قدري سطحي‌نگر باشند، حداکثر تلاش‌شان دنيا خواهد بود؛ اين وسط حلقة مفقود مي‌شود معنويت!
حرف‌هاي پرويز شاه‌حسيني دانشجوي رشتة ارتباطات در حقيقت مکمل بحث اولية ما بود، اگر چه دوست او هم سخنان او را به بياني ديگر بازگفت که آن‌هم شنيدني‌ست: « دغدغة نام و نان و مسکن و پژو پرشيا و موبايل‌بازي وچه و چه، خيلي‌ها را از خود غافل کرده! خود من عمويي اين‌چنيني دارم! او هر روز گوشي موبايلش را عوض مي‌کند به اين بهانه که مدل جديد آمده و اين مدل از مد افتاده! يک روز دنبال زمين، روزي ديگر دنبال عوض کردن ماشين و... دغدغه‌هاي هميشگي‌اش هم چک‌کشيدن و قرض گرفتن از اين و آن است براي پر کردن حساب بانکي که مبادا چک‌هايش برگشت بخورد ... شما به من بگوييد اين آدم مي‌تواند حتي يک نماز به دردبخور بخواند؟! حتماً نمي‌تواند. خودش هم اعتراض مي‌کند! چرا؟! براي اين‌که غافل است غافل ازعالم بالا، غافل از زندگي و حتي غافل از خود، اين‌جور آدم‌ها بيش‌تر زندگي مي‌کنند تا پول در بياورند و اسباب زندگي فراهم کنند. هيچ وقت هم لذت زندگي را نمي‌چشند همين حاج عموي ما روزي يک‌خروار قرص مي‌خورد! واسه چي؟! خوب معلوم است تشويش، اضطراب، دغدغه و ...
صداقت اين جوانان به‌ويژه مهدي عسکري که تير خلاص رو با آوردن مثال‌هاي حسي و واقعي از خودش زد، عزم ما را جزم کرد که بيش‌تر پاي درد دل و حرف‌هاي تاکنون ناشنيدة جوانان بنشينيم.
گروه دومي که به سراغ‌شان رفتيم، دانش آموزان دبيرستاني بودند. در يکي از محله‌هاي محروم شهر... جايي که حدس مي‌زديم نه قارچ‌هاي سمي ماهواره ذهن آن‌ها را جويده ونه موج نامرئي اينترنت به آن‌ها سرگيجه داده. وقتي حرف‌هاي آن‌ها راشنيديم، فهميديم سخت در اشتباهيم! اينان از ما ـ امثال من ـ بهترند چرا که بهتر از ما مي‌فهمند و مانعي هم براي فهميدن در برابر ذهن جست و جوگرشان نيست.
مهدي تاري دانش آموز سال دوم دبيرستان است و اکثر اوقاتش را به ورزش مي‌گذراند به‌ويژه فوتبال. او از عدم مصونيت فکري و اخلاقي جوانان در برابر حوادث مختلف اجتماع هراس دارد و از همين رو کم‌تر به اجتماع مي‌پردازد: «من کم‌تر با کسي دوست مي‌شوم چون به اين باور رسيده‌ام که دوست بد و هم‌نشين فاسد، زندگي آدم را تباه مي‌کند به همين خاطر در انتخاب دوست، بسيار دقت به خرج مي‌دهم و اعتقاد دارم دوستي خوب است که موجب تعالي انسان و نجات او از عذا‌ب‌هاي دنيوي و اخروي باشد. من خيلي گشتم و خيلي کم يافتم دوستي را که اين ويژگي‌ها را کاملاً داشته باشد با وجود اين، دوستاني يافته‌ام که صاحب کمالاتي هستند.
مهدي حتي در محيط‌هاي ورزشي هم ـ که مي‌تواند زمينه‌ساز تعالي روح باشد ـ مسائلي ديده و با آن برخورد محتاط مي‌کند: «حتي در محيط‌هاي ورزشي که ارزش‌هاي اخلاقي سنت‌هاي پهلواني در آن‌ها حرف‌ اول را مي‌زند، چيزهايي ديده‌ام که ناگفتني است چرا؟! بيش‌تر به خاطر اين که جامعه آلوده است. شما بايد خيلي مواظب باشيد تا دوست ناباب در مدرسه و محل زندگي، روي شما تأثير نگذارد. من اجتماع را بسيار متزلزل مي‌دانم چون زمينة گناه در آن بسيار فراهم است. به همين خاطر احساس مي‌کنم معنويت در آن بسيار کم است.»
دوست او حسن ايزدپناه، تلويزيون را مهم‌ترين عامل دوري از معنويت مي‌‌داند و بعد ازآن فيلم‌هايي که از تلويزيون و سينما و کلوپ‌ها پخش مي‌شود: «تشويق مردم به تجمل گرايي، آن‌ها را از توجه به معنويت دور داشته است! اصلاً تا به حال ديده‌ايد که بازيگر فيلم يا تلويزيون درست و حسابي نماز بخواند يا يک کار معنوي انجام بدهدو تصنعي نباشد؟ همة اين‌ها بر باورهاي مردم و تأثيرپذيري آن‌ها نقش دارد. الان در سريال‌هاي تلويزيوني، سنت‌هاي اصيل ازدواج، عملاً فراموش شده‌اند. به‌راحتي القا مي‌شود که براي ازدواج بايد قبلاً با کسي آشنا بود و ...! پديدة آرايش کردن دختران قبل از ازدواج را هم به آن اضافه کنيد، ضمن اين‌که کم‌تر ايراني وجود دارد که بتواند خانه‌اي با دکورهاي آن‌چناني که در تلويزيون مي‌بينيد داشته باشد، آيا ديدن اين صحنه‌ها و رفتارهاي اجتماعي نامطلوب، مردم را به تقليد از آن ترغيب نمي‌کند؟!»
ديديم راست مي‌گويد هرچه به حافظه‌مان فشار آورديم تا نمونه‌اي خلاف آن‌چه حسن مي‌گويد پيدا کنيم، نتوانستيم. سيدمهدي ميره‌اي يکي ديگر از دانش آموزان است که خود را از لابه‌لاي جمعيت جمع شده به ميان حلقة دانش آموزان رساند، پيدا بود که حرف‌هاي تازه‌اي دارد: «به نظر من وقتي معنويت فراموش مي‌شود که انسان احساس نياز خود به خدا را از دست بدهد. من خيلي اعتقاد به اين راز و نيازهاي بعضي از مردم و توسل‌هايشان ندارم؛ چون اکثراً از سريک نياز مادي‌ است! مثلاً دختر مي‌خواهد شوهر کند متوسل مي‌شود! پدر مي‌خواهد ماشين بخرد متوسل مي‌شود! فلاني مقروض است، نذرهاي آن‌چناني مي‌کند، ديگري پاي آبرويش در کار است، مثل باران بهار اشک مي‌ريزد، من مي‌خواهم کنکور قبول شوم پايم به مسجد باز مي‌شود، دوستم مي‌خواهد مصاحبه بدهد از ترس قبول‌نشدن، در نماز جمعه شرکت مي‌کند و اخبار آن را دنبال مي‌کند... همه و همه دنبال رسيدن به اهداف خودمان هستيم اين را نمي‌شود معنويت گفت! من ـ خودم را مي‌گويم ـ احساس نياز به اهل بيت را هنوز در خودم پيدا نکرده‌ام. اگر ديديد در مجلس آقا امام حسين دارم گريه مي‌کنم نگوييد عجب جوان با معنويتي است! از کجامعلوم عاشق باشم؟ از کجا معلوم که براي گرفتن يک حاجت دنيايي، نيامده باشم؟!»
حرف‌هاي سيدمهدي ميره‌اي ـ که با جسارت و شور خاصي بيان مي‌شود ـ داد يک عده از بچه‌ها را درآورده است. نمي‌گذارند ادامه دهد. ظاهراً تحمل اين حرف‌ها حتي براي جوانان هم سخت است! يکي از هم سن و سالانش که حاضر نشد خود را معرفي کند با تندي و خشونت خاصي نظر سيد‌ را رد مي‌کند و مي‌گويد: «اين‌ها همه‌اش بدبيني است. من اصلاً فکر مي‌کنم نقشة دشمن باشد براي کم جلوه دادن نقش جوانان در مذهب! اگر جواني گريه مي‌کند، يعني عاشق است بايد اين گريه را قدر دانست، همين نشان‌گر معنويت است.»
يکي از دانش آموزان نيز در رد اين سخن وارد بحث مي‌شود؛ اگرچه حرف‌هاي او حمايت صددرصد از حرف‌هاي سيدمهدي ميره‌اي هم نيست: «من به اشک جوانان اهميت مي‌دهم اما اگر جوان، احساس نياز درستي ندارد، گناه را گردن آن جوان نمي‌اندازم. معنويت در جوانان هست،درست است سطحي است! اما اين سطحي بودن تقصير مجامع مذهبي ماست. هيئت‌ها و دسته‌هاي عزاداري، مداحان و منبري‌ها وهرکس ديگري که در اين مجامع نقش دارد. من اعتقاد دارم هيچ کدام ازاين بچه‌ها شناخت درستي از اهل بيت ندارند، مگر آن که خودشان مطالعه کرده باشند. ما حتي هنوز نتوانسته‌ايم شهداي خودمان را بشناسيم چه برسد به اين که آنان را به نسل بعدي‌شان بشناسانيم. هرسال در هفتة دفاع مقدس با آهنگ محزون و نشان دادن چند عکس شهيد يا نشان دادن افتخارات‌مان در ساختن توپ و موشک، سعي مي‌کنيم به جوانان بفهمانيم که جنگي در کار بوده است. مداحان هم که قربان‌شان بروم! از اهل بيت فقط بلدند روضه تحويل دهند و گريه تحويل بگيرند! حالا اين امام حسين کجا بود؟ چرا رفت و کشته شد؟ به اين چراها کاري ندارند. خب جوان پاي مجلس اين‌ها چي ياد مي‌گيرد که معنويت را باآن بشناسد و به آن برسد؟! به جاي اين‌که به ماجوانان از طاعت و عبادت يا رفتار اخلاقي و انساني اهل بيت بگويند، از چيزهايي مثل شجاعت آن‌ها مي‌گويند وضربه شمشيرشان که اصلاً براي ما قابل تکرار نيست و الگويي دست نمي‌دهد. پس اگرجوان دنبال نيازهاي مادي خودش هست به اين خاطر است که نياز واقعي اين معرفت نسبت به دنياي معنوي ـ به او معرفي نشد، مقصر هم همان کساني هستند که گفتم.»
در کنار حرف‌هاي آقاپسرها، شنيدن حرف‌هاي خواهران دانشجو ودانش آموز هم شنيدني است. به سراغ يکي از دبيرستان‌هاي بالا شهر رفتيم جهت خالي نبودن عريضه و اين که حرف‌ها را فقط از زبان قشري خاص نشنويم.
رؤيا جمشيدي دانش آموز سال سوم دبيرستان و رشته‌اش رياضي است. او در کنار درس، به مطالعه علاقة بسياري دارد و کتاب‌هاي زيادي از متفکران شيعي خوانده است. او به معنويت در زندگي و اهميت و نقش آن اعتقاد دارد و مي‌گويد: «معنويت، يک حالت فطري‌است؛ اماوقتي جنبة فرمايشي پيداکند و بخواهيم با زبان خطابه بيان کنيم يا صرفاً نصيحت‌گر باشيم، فقط شکل ظاهري در ميان مردم پيدا مي‌کند، يعني يک روية ظاهري؛ اما بدون پشتوانة فکري و عمق لازم. درست مثل حجاب يک عده! بنابراين نبايد همه را جاهل بدانيم و تند و تند آنان را ـ به‌ويژه جوانان بدبخت ـ را نصيحت کنيم!»
شيدا خواهر دوقلويش که در کنار او ايستاده و دائم با سر، نظر او را تأييد مي‌کند، رشتة کلام او را به دست مي‌گيرد و ادامه مي‌دهد: «اشتباه بسياري از افراد، اين است که اگر جوان فلان مدل مو گذاشت يا فلان مدل لباس را پوشيد يا موهايش را روغن زد و... ديگر از خدا و پيغمبر دور شد و کافر است! نه‌خير! چشم‌ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد!»
نفهميدم که ارتباط ميان سخنان شيدا و ربط آن با حرف خواهرش چه بود، اما هرچه بود، قابل تأمل بود!
«کاسه کوزه‌ها را سرجوانان نشکنيد!» مهناز عالي با اين جمله، توجه مارا به خودش جلب کرد: «جوانان به خاطر تجربة کم‌شان، حق دارند اشتباه کنند و فرصت جبران اشتباه شان را داشته باشند. از بزرگ‌ترها بپرسيد که جواني خودشان را هميشه با معنويت گذرانده‌اند؟! آيا بزرگ‌ترهايشان به آن‌ها فرصت جبران خطاها را داده‌اند؟! من مطمئنم که اگر به ما فرصت تفکر و جبران خطا داده شود ـ که بعيد است چنين فرصتي داده شود ـ چون دائم سرکوفت (!) مي‌زنند ـ مي‌توانيم خيلي راحت مشکلات فردي خودمان را با تکيه بر ايمان و باور و تجربة بزرگ‌ترهايمان برطرف کنيم.»
دوست هم‌کلاسي او که با رندي خاصي از گفتن نام خود طفره مي‌رفت، محترمانه وارد بحث مي‌شود و مي‌گويد:«اصلاً من با اطمينان خاطر مي‌گويم که معنويت جوانان از بعضي از بزرگ‌ترها که دين و تجربة عبادت‌شان بيش‌تر است، خيلي عميق‌تر وگسترده‌تر است! در همة ابعاد! دليلش هم صفاي روحي است که در خيلي از جوان‌ها هست؛ ولي در بعضي بزرگ‌ترها نيست! اگر بزرگ‌ترها جوان‌ها رادرک نمي‌کنند، تقصير جوان‌ها نيست تقصير خودشان است!»
دبير دين و زندگي بچه‌ها که او هم هنوز در سلک جوانان است، به جمع بچه‌ها مي‌پيوندد و خيلي زود با فضاي بحث آشنا شده، به اظهار نظر مي‌پردازد، بچه‌ها هم به احترام او ترجيح مي‌دهند فقط شنونده حرف‌هاي خانم شيرين صفري باشند: «آن‌چه که از حرف‌هاي بچه‌ها شنيدم، فهميدم بچه‌ها روي سطحي‌نگري‌ها و سخت‌گيري بزرگ‌ترها بحث و درد دل دارند که خوب تا حد زيادي هم درست مي‌گويند؛ اما اعتقادم اين است که جوان‌ها فقط به فکر انداختن تقصير به گردن بزرگ‌ترها و پيران قوم نباشند. بالاخره معنويت در بسياري از موارد جنبه فردي دارد و انسان بايد با وجود همه مشکلات از خودش شروع کند. حالا در هر سني و در هر مرتبه‌اي، يکي از مشکلات ما همين است که فکر درست شدن معنويت و جا افتادن آن توسط ديگران هستيم و هيچ‌گاه نينديشيده‌ايم که خوب! ما در کجاي اين حرکت قرار داريم و قرار است چه نقشي داشته باشيم. اين نکته اول، نکتة دوم اين‌که اگر دعوت به معنويت با روش‌هاي جوان‌پسند و ذوقي، هنري و کارآمد معرفي شود، تأثير آن عميق‌تر و هميشگي خواهد بود، مثلاً اگر دستورات شرعي با زبان هنري بيان شود، بازتاب عمل کردن يا عمل نکردن به آن هم به‌خوبي بيان شود، و در ضمن اختيار رد و قبول آن به عهده خود جوان گذاشته شود، جوان با اعتماد به نفسي که پيدا کرده، با بلوغ فکري که دارد و احساس رشد در آن مي‌کند، خودبه‌خوبي پي مي‌برد که مثلاً اگر اين موسيقي را بشنود، ممکن است که به طور مقطعي لذتي براي او ايجاد ‌شود؛ اما عوارضي هم در دنيا و آخرت دارد که منشأ آفات است. مسلماً اين جوان ديگر در برابر حرف حسابي ـ که به زبان هنري بيان شده ـ لج بازي نمي‌کند و دربست آن را مي‌پذيرد و اگر هم دچار لغزش شد، باز تلقي او از آن عمل همراه با عذاب وجدان و نيرويي مرموز و معنوي به نام توبه خواهد بود، بنابراين اگر حرکت‌هاي معنوي براي جوانان با ملايمت، با ذوق و سليقه و نيز تعهد ودلسوزي همراه باشد حتماً نهي از منکرها هم دلنشين، باورپذير و پذيرفتني خواهد بود.»
يکي از بچه‌ها که از گفتار معلم خود به وجد آمده، ميان حرف او يک جملة کوتاه مي‌گويد که در حقيقت خلاصه همه حرف‌هاي اوست. در دل به آن معلم و اين دانش آموز آفرين گفتيم، او گفت: «يعني به جاي درگيرشدن با جوانان، بگذاريد جوانان با خودشان درگير باشند!»
«مشکل ما اين است که مي‌خواهيم به صرف برگزاري دعاي کميل و شب‌هاي قدر و ... معنويت را مثل کپسول يا قرص ويتامينه به خورد خودمان يا جوانان بدهيم.» اين مشکل را محسن برزگر طلبة علوم ديني مطرح مي‌کند. او و دوستان هم حجره‌اش مرا با سخنان خود حسابي تحويل گرفتند. «برزگر» جذب جوان پاي برنامة فلان مداح و گرياندن او را نشانگر وجود معنويت نمي‌داند و اتفاقاً آن را مخرب و تحديگر مي‌نامد: «صداي خوب مداح، ممکن است جوان را به سمت خودبکشاند و لحظه‌اي او را در خلسه خاص فرو برد؛ اما همة گمشدة جوان که همين نيست. اصلاً معلوم نيست گمشدة جوان صداي خوب مداح باشد يا لحن خواندن و مناجات او. بارها ديده‌ايم که دوربين تلويزيون روي جواناني که در مجلس دعا شرکت کرده‌اند، محو مي‌ماند! اما غافليم از اين که همة معنويت حضور جوان در مجلس برنامه مداح مورد علاقه‌اش نيست و اصلاً حرکت او نوعي دورشدن از معنويت مي‌باشد. بايد به دنبال جاذبه‌هاي ديگر غير از صدا و سبک مداح بود.» اين جوان طلبه که دل پري از برنامه‌هاي مداحي دارد، معتقد است که «شيوه برنامه‌هاي هيئت‌ها بيش‌تر وقت‌تلف‌کني است و محتواي قابل توجهي ندارد؛ البته اين حرف هميشه مصداق ندارد، يعني برخي مجالس واقعاً از لحاظ معنوي داراي کيفيت بالايي هستند؛ ولي اگر هدف، کشاندن جوان به مجالس صرفاً با هدف جذب و مشغول کردن او باشد، اين خود نوعي انحراف است.»
يکي ديگر از طلاب جوان... محمدحسن جوکار از روستاهاي دوردست شيراز است. نظر او نيز در عين کوتاهي و سادگي، خواندني است: «عبادت به جز خدمت خلق نيست! معنويت، تسبيح دست گرفتن، شال و چفيه انداختن و دائم نماز خواندن نيست؛ معنويت نوري است که به واسطه رعايت اخلاق اسلامي و رابطه عبوديت ميان خالق و مخلوق ايجاد مي‌شود.»
جدا از نظر سيدمحمدتقي موسوي که اذعان داشت «معنويت يعني خلوص» هاشم سعيدي تأکيد دارد که «همه مشکلات ما اين است که در کارهايمان بيش‌تر به فکر خودمان هستيم تا خدا، به همين خاطر نيت‌هايمان هم درست و حسابي نيست. قضيه همان سوراخ کردن ديوار است براي نور، که پيغمبر صلوات‌الله‌وسلامه‌عليه به آن شخص فرمود: نيت خود را درست کن، بگو ديوار سوراخ مي‌کنم تا صداي اذان را بشنوم، طبعاً نور هم وارد اتاق مي‌شود. بله! نيت‌هاي ما خلوص ندارد!»
علي صالحي از منظري ديگر به اين بحث مي‌پردازد و مي‌گويد: «معنويت در جامعه هست خيلي هم هست؛ اما معنويتي که حساب‌شده و آگاهانه نيست. عده‌اي به بهانه معرفت و شناخت بيش‌تر و به اصطلاح خودشان «اهل معنا شدن» به سراغ يک رشته کارهايي مي‌روند که با روح معنويت سازگاري ندارد مثل قيافه‌هايي شبيه دراويش درست کردن، انگشترهاي درشت مرشت(!) در دست کردن و تسبيح آ‌ن‌چناني به گردن انداختن و غيره، که هيچ‌کدام از اين‌ها معنويت‌ساز نيست وا صلاً روح معنوي ندارد متأسفانه خيلي از جوانان، تازه وقتي از انحرافات توبه مي‌کنند به اين سمت و سو کشيده مي‌شوند آن‌هم توسط عده‌اي افراد مسأله‌دار و اهل غرض و مرض. نجات اين جوانان از اين دام خيلي سخت‌تر از جواني است که اسير گناه شده است؛ چون اين جوان فکر مي‌کند در معنويت مستغرق است!
آخرين حرف‌هاي اين گفت و گو را هم طلبه‌اي ديگر مي‌زند «مصطفي يزدي‌الاصل» که در اصفهان متولد شده و در مشهد الرضا بزرگ شده است.
«لقمه‌هاي حرام و شبهه‌ناک هيچ‌گاه در اين امر بي‌تأثير نبوده. اگر کسي صداي حقيقت را نمي‌شنود يا مي‌شنود و از آن غافل است يا آن را توجيه و تفسير به رأي مي‌کند، همه و همه به همين نکته مهم باز مي‌گردد. کمي به نوع معامله‌ها و داد و ستدهاي مردم توجه کنيد، به چک‌هايي که مي‌کشند، پول‌هايي که قرض مي‌دهند و وعده‌ها و تعهدهايي که در قبال آن به هم مي‌دهند ... اکثر اين داد و ستدها و بگير و بده‌ها، داراي مشکلات شرعي است. همين بي‌توجهي به مشکلات در زندگي‌ها تأثير درازمدت مي‌گذارد. مسلماً جوان مسلمان که در چنين خانواده‌هايي رشد مي‌کند و از سفره پدر خطاکار يا غافل، نان مي‌خورد بردل و جان او آثار مخربي مي‌گذارد؛ هرچند در اين راه گناهي هم ندارد! اين‌جاست که به سرّکلام امام حسين در روز عاشورا پي مي‌بريم، آن‌جا که به لشکر دشمن ـ وقتي که هلهله مي‌کردند ـ فرمود: «شما شکم‌هايتان از حرام پر شده؛ بدين خاطر صداي مرا نمي‌شنويد! جالب اين‌که اين جماعت کوفي براي تقرب به خدا از کوفه رخت بر بسته و رنج سفر تحمل کرده بودند تا با کشتن امام حسين، اسباب نجات خود را از جهنم فراهم سازند...»

دیدگاه‌ها   

0 #1 سایت خانواده بزرگ اسلامی شمیم 1388-11-06 05:57
با عرض سلام وخسته نباشید،
از مطلب شما در سایت خانواده بزرگ اسلامی شمیم در قسمت وبلاگستان استفاده کردیم ،
شما را به دید از سایت خانواده بزرگ اسلامی شمیم دعوت می نماییم.
منتظر نظرات شما هستیم.
با تشکر
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page