متن ادبی «مسیح آسمانی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: دی 1384، شماره 80
سید محمود طاهری
مسیح برای چشمان ما می‏دید و برای گوش‏های ما می‏شنید. او گفته‏های خاموشِ ما را به زبان می‏آورد.
با گام‏های رو به آسمانش که بر تپه‏ها گام برمی‏داشت، گُل‏های لطیف، پاهایش را دربر می‏گرفتند. در آوایش خنده تندر و اشک باران و پایکوبی درختان و باد، گرد هم آمده بودند.
بر زمین بود؛ اما از آسمان. همو بود که می‏گفت:
«خوشا مهربانان که به زودی از لطف و مهر خویش آرام یابند! خوشا پاک‏دلان که با خداوند یکی خواهند شد! خوشا بخشندگان که بر آنها رحمت آورده خواهد شد.»
سلام بر تو ای مسیح!
پروردگارت، چنان مقدس و آسمانی‏ات می‏خواست که بی‏واسطه پدر، و با دست خود، نقش زیبای تو را کشید و چنان با خویش یگانه‏ات دید که «کلمةُ اللّه‏»ات نامید.
ای مسیح آسمانی!
به راستی ـ جز تو ـ کدام کودک گهواره‏نشین، تاج نبوت بر سر گرفت؟!
«طفل را در مَهد پیغمبر کند     وز همه پیرانْش بالغ‏تر کند»
و غیر از تو، کدامین طفل شیرخواره در گهواره لب به سخن گشود و از همان آغاز، جهانیان را به ضیافت مائده‏های آسمانی خویش فراخواند و این‏گونه صَلا در داد که:
«اِنّی عَبْدُ اللّه‏ِ ءآتانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّاً؛ به درستی که من بنده خدایم؛ او مرا کتاب آسمانی داده است و مرا مقام پیامبری بخشیده است».
در همان زمان، از نماز برایمان سخن گفته بودی؛
اما نه آن نماز که در آن، بی‏تفاوتی و بی‏خبری از احوال مردم نهفته باشد؛ که نمازی همراه با توجه به خلق: «وَ أَوْصانِی بالصلوة والزکاة...»
با ما از حرمت (پدر و مادر) و نیکی به آنان نیز سخن گفتی: «وَ بَرّاً بِوالِدَتی».
مسیح!
چقدر دلگرممان کردی، آن‏گاه که والاترین هدیه را به ما دادی و فرمودی: «اگر شما هم ایمان داشته باشید و شک نکنید، کارهایی که من کرده‏ام، شما هم می‏توانید و بلکه بیشتر».
و به ما باوراندی که ما نیز می‏توانیم، «مسیحا نفس» شویم و پای در جای پای نبوت بگذاریم. باری:
«فیض روُحُ القُدُس ار باز مدد فرماید     دیگران نیز کنند آنچه مسیحا می‏کرد»