ردّ اخبار تحريف از وجوهى

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 و مرحوم بلاغى در تفسير آلاء الرحمن اهمّيت بسيار به اين مطلب داده و اخبار تحريف و آياتى را كه ملصق به قرآن دانسته اند رد نموده است (39).
3 ـ اخبار تحريف از جهاتى قابل اعتماد نيستند :
الف ) اكثر آن ها ضعيفند ، زيرا راوى آن ها از غلات (40) يا نواصب (41) بوده يا خبرش مرسل (42) يا مقطوع است .
ب ) بسيارى از آن ها معارض يكديگرند و دو خبر كه معارض يكديگر شد از درجه اعتبار ساقط مى شود .
ج ) مخالف با اخبار معتبره اى هستند كه تاب مقاومت با آن ها ندارند .
د ) معرضٌ عنه اصحابند (علماى فن از آن ها اعراض نموده و مورد اعتنا قرار نداده اند) و به گفته محقق خراسانى(43) : «خبر معرضٌ عنه ، هر چه صحّتش بيشتر شود ضعفش زيادتر گردد».
هـ ) خلاف اجماعند چنانچه گذشت .
و ) مخالف با نصّ قرآنند : (لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ)(44) و (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)(45) .
ز ) پاره اى از آن ها مشتمل بر مطالبى است كه خلاف ضرورت دين يا مذهب يا برهان قطعى است .
ح ) اگر اخبار تحريف درست باشد ، قرآن از استدلال ساقط مى شود و حال آنكه ائمّه طاهرين و علماى راشدين و عامه مسلمين ، از زمان نزول تا اين زمان در فروع و اصول به قرآن استدلال مى كرده اند و قرآن را يكى از ادلّه اربعه (46) مى شمارند .
ط ) بسيارى از تحريفاتى كه قائل شده اند ، موجب ركاكت عبارت مى شود و قرآن را از فصاحت خارج مى كند .
ى ) اكثر اخبار تحريف قابل توجيهند و راجع به تفسير يا تأويل يا شأن نزول آياتند ; به اين معنى كه ، يا از جانب حق ، تفسير و تأويلش نازل شده ، يا جبرئيل امين حين نزول تفسير كرده ، يا پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) حين تلاوت بيان فرموده ، يا از ائمّه طاهرين (عليهم السلام) تفسيرش رسيده و مربوط به أصل قرآن نيستند .
بالجمله ، قول به تحريف مخالف ضرورت دين و مذهب و اجماع مسلمين و نصّ قرآن مبين و برهان عقل و استدلال ائمّه طاهرين است .
4. در اخبار دارد كه حضرت امیرالمؤمنین امام على(عليه السلام) پس از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) : «وما وضع برده على كتفيه إلاّ في الصلاة ، حتّى جمع القرآن» (47) (ردا بر دوش نگرفت مگر براى نماز ، تا قرآن را جمع آورى كرد) و هنگامى كه از جمع آورى و نوشتن آن فارغ شد در محضر مسلمانان آورد و گفت : اين كتاب خداست همان طور كه خدا بر محمّد (صلى الله عليه وآله) نازل فرموده و من آن را جمع كرده ام . گفتند : آن همين است كه نزد ماست و ما را بدان نيازى نيست ، حضرت قسم ياد كرد : بعد از اين روز ، آن را نخواهيد ديد(48) .
و بعضى گمان كرده اند ، قرآنى را كه حضرت امیرالمؤمنین على(عليه السلام) جمع آورى كرد بيش از اين قرآن و در آن ، كلمات و آياتى بوده كه از اين حذف شده است و از اين جهت قائل به تحريف شده اند ; ولى اين گمان باطل و مدّعايى بدون دليل بوده ، بلكه برهان بر خلاف آن قائم است و آنچه مسلّم است و محققين از علما متذكّر شده اند اين است كه قرآنى كه حضرت على(عليه السلام) جمع آورى فرموده به ترتيب نزول و تقدم منسوخ بر ناسخ و متضمن شأن نزول و تفسير و تأويل و ذكر خاصّ و عام بوده و چون اين قسمت با اغراض و مقاصد افراد خاص منافات داشته ، از اين جهت آن را نپذيرفتند .
5 . در بعضى از كتب و زبان هاست ، كه عثمان در زمان خلافتش دستور داد قرآن را جمع آورى كنند و قرآنى را كه زيد بن ثابت جمع كرده بود از آن استنساخ نموده به بلاد اسلامى فرستاد و ساير قرآن ها را سوزانيد و اين سخن بى پايه و نادرست است ، براى اينكه ، أولاً : چنانچه قبلاً متذكّر شديم ، قرآن پس از رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) بلافاصله در مجمع مسلمانان در مصحف واحد جمع گرديد(49) .
و ثانياً : تا زمان خلافت عثمان ، جمعيت مسلمانان اكثر نقاط زمين را گرفته و بيش از هزار شهر را در قلمرو خود درآورده و نسخ قرآن در همه بلاد مسلمين منتشر شده بود و براى عثمان مقدور نبود كه تمام قرآن هايى را كه در نقاط مختلف جهان بود جمع آورى كرده و بسوزاند و بر فرض ، اگر چنين عملى مى كرد با چه عكس العملى از جانب مسلمانان رو به رو مى شد؟ و آيا از سينه مسلمانان مى توانست محو كند؟
بلى ، در بعض اخبار دارد كه از عبد الله بن مسعود و اُبىّ بن كعب خواست قرآنى را كه نوشته اند به او دهند تا با قرآنى كه خودش نوشته تطبيق كند ، عبدالله بن مسعود امتناع كرد . دستور داد او را زدند و به زور قرآن او را گرفته سوزانيدند(50) .
و أمّا رسم الخطى كه در بعض مصاحف به عثمان نسبت مى دهند دليل بر اين نيست كه اختلافى با ساير قرآن ها داشته باشد ، بلى ، ممكن است در وقف و وصل و تعيين آيات و طرز كتابت بعض كلمات و نحو اين ها اختلافى باشد و اين ضررى به اصل قرآن نمى زند ، بلكه در رسم الخط عثمان در بعض موارد غلط هاى كتابى هم ديده مى شود ; مانند «لشيء» در آيه (وَلا تَقُولَنَّ لِشَيْء)(51)كه «لشأى» به زياد كردن الف بين شين و ياء نوشته و (لأَذْبَحَنَّهُ) كه «لا اذبحنَّه»(52) ضبط كرده و در قرآن ها كه از اين رسم الخط استنساخ شده مانند قرآن هاى چاپ مصر به همين نحو مكتوب مى دارند ، ولى در قرائت ، همگى «لشيء» و «لأذبحنّه» مى خوانند .
___________________________________
[39] .  تفسير آلاء الرحمن مرحوم بلاغى : ج1 ، ص65 .
[40] .  غُلُوّ ، غُلواء ، مُغالاة : افراط ، زياده روى ; گزافه گويى . در حديث : «إياكم والغلو في الدين» (برشما باد كه از حدود اوامر حق  تجاوز نكنيد). ودر آيه : (ياأهل الكتاب لاتغلوا في دينكم)(اى اهل كتاب! از حدود آنچه خدا نازل كرده تجاوز نكنيد و از حد مگذريد) .
[41] .  نَصَبَ لَهُ : دشمنى آشكارا كرد ; اعلان جنگ داد . نواصب : گروهى از دشمنان اميرالمؤمنين على(عليه السلام)اند .
[42] .  رواياتى است كه يك راوى بدون اينكه پيامبر يا امام معصوم را ديده باشد ، از او حديث نقل كند . اصل آن روايات فرد تابعى از پيامبر است ، با اينكه آن فرد پيامبر را نديده است.
[43] .  محمد كاظم معروف به آخوند خراسانى ; در سال 1255 هجرى در مشهد مقدس به دنيا آمد ، پس از گذراندن دروس مقدماتى در حوزه مشهد ، در سن 22 سالگى راهى نجف شد ، در بين راه چند ماهى از درس مرحوم ملا هادى سبزوارى در سبزوار استفاده كرد . در همان اوايل جوانى همسر و دو فرزندش را به علت بيمارى از دست داد . در درس بزرگانى چون شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى در نجف شركت كرد و با همت و تلاش عالى به درجه اجتهاد رسيد ، در مسائل سياسى آن روز نيز دخالت مى كرد و يكى از اصلى ترين رهبران نهضت مشروطه در نجف بود كه از آنجا اين قيام را در ايران رهبرى مى كرد . اصلى ترين تأليف ايشان كتاب « كفاية الأصول » است كه همچنان در حوزه هاى علميه تدريس مى شود ، وى در سال 1329 هجرى در روزى كه براى شركت در قيام انقلابى نهضت مشروطه عازم ايران بود از دنيا رفت . عده اى معتقدند وى توسط جاسوسان روسى و انگليسى مسموم شد . گلشن ابرار : ج 1 ، ص 431 .
[44] .  (نمى آيد او را باطل از پيش روى او و از عقب و خلف او ) سوره فصلت : آيه 42 .
[45] .  (بى ترديد ما اين قرآن را نازل كرديم و محققاً ما او را هرآينه حفظ مى كنيم) سوره حجر : آيه 9 .
[46] .  ادله اربعه : قرآن ، سنت ، اجماع و عقل .
[47] . شواهد التنزيل : ج 1 ، ص 36 ، ح 23 .
[48] .  كافى : ج2 ، ص633 ح23 ; بحار الأنوار : ج23 ، ص250 به نقل از تفسير فرات ; تفسير الميزان : ج12 ، ص109 و تفسير آلاء الرحمن : ج 1 ، پاورقى ص51 .
[49] .  ر . ك : همين جلد ، ص 84 .
[50] .  تفسير صافى : ج1 ، ص42 ; بحار الأنوار : ج89 ، ص41 و احتجاج : ج1 ، ص223 .
[51] ـ سوره كهف: آيه 23.
[52] .  سوره نمل : آيه 21 .