اگر سده چهارم هجری را عصر شکوفا شدن استعدادهای بزرگ بنامیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. کلینی، ابن قولویه، علی بن ابراهیم قمی، شیخ صدوق و ده ها عالم برجسته دیگر در این قرن میزیستند.
یکی از چهره های فرهیخته و ارزشمند شیعی این سده که کمک شایانی به ترویج و نشر مذهب اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نمود، ابوعبداللّه صفوانی است که در این نوشتار به معرفی او میپردازیم.
تولد
نامش محمد، کنیه اش ابوعبداللّه و ملقّب به جمّال، صفوانی و اسدی است. به خاطر انتساب او به خاندان بنیاسد، اسدی هم نامیده میشود. در سخنان تراجم نویسان برجسته اسلامی اشارهای به تاریخ ولادت او نشده است.
از آن جا که او از معاصران کلینی و شاگردان علیبن ابراهیم قمی بود، میتوان حدس زد که او در اواخر سده سوم هجری متولد شده است.1
خاندان
لقب صفوانی بدین خاطر است که نسب وی با سه واسطه به صفوان بن مهران، صحابی معروف و برجسته امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام میرسد. شجره او چنین است:نمحمدبن احمدبن عبداللّه بن قضاعة بن صفوان بن مهران. جدّ اعلای او یکی از ممتازترین یاران امامان شیعه است.
صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام بود، که در کوفه میزیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال میگفتند.2
صفوان میگوید: خدمت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام مشرّف شدم. امام به من فرمود:
تمام کارهایت نیکوست، مگر یک کارتو!
عرض کردم: جانم به قربانت! کدامین کارمن؟
آن حضرت فرمود: این که شترهایت را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه دادهای.
عرض کردم: به خدا سوگند! من آنها را برای سفر گناه و معصیت یا برای لهو و لعب و شکار کردن کرایه ندادهام، بلکه برای این راه ـ برای سفر مکه ـ کرایه دادم. خود من هم همراه هارون نبودم، بلکه غلامان خویش را با او فرستادم.
امام فرمود: صفوان! آیا تو خود را طلبکار کرایه میدانی؟
گفتم: بله! جانم به فدایت!
فرمود: آیا دوست داری که آنها زنده باشند، تا بعد از بازگشت، کرایهات را از آنها وصول کنی؟
گفتم: بله.
فرمود: هرکس دوام وجود آنان و استمرار حیات آنها را بخواهد، از جرگه آنان خواهد بود و داخل جهنّم خواهد شد.
صفوان که گویا از خواب عمیقی بیدار شده بود، تمام شتران خود را فروخت. صفوان میگوید: خبر به هارون رسید، مرا خواست و گفت: صفوان! شنیدم شترانت را فروختهای؟ گفتم: بله! گفت: چرا؟ گفتم: پیر شدهام، سنّی از من گذشته است و غلامان هم کارها را خوب انجام نمیدهند.
هارون گفت: هیهات! هیهات! من میدانم چه کسی به تو اشاره کرد که این کار را انجام دهی! او موسی بن جعفراست. صفوان گفت: من با موسی بن جعفر ارتباط ندارم؟ هارون گفت: به خدا سوگند! اگر تو انسان خوش برخوردی نبودی، دستور میدادم که سر از تنت جدا کنند.3
صفوان چندبار امام صادق علیهالسلام را ا زمدینه به عراق آورد. این ارتباط صمیمی و ولایی با امام معصوم علیهالسلام او را شایسته دریافت دانش امام نمود. به دنبال این رابطه با امام بود که حضرت صادق علیهالسلام مکان قبر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را که تا آن زمان بر شیعیان پنهان بود، به صفوان نشان داد. صفوان بارها به زیارت قبر حضرت علی علیهالسلام رفت و 20 سال در کنار قبر آن حضرت نماز خواند، نمازی که دو رکعت آن به اندازه 200 هزار رکعت نماز ثواب دارد. صفوان زیارتهای بسیار ارزشمندی را از حضرت صادق علیهالسلام آموخت و آنها را روایت کرد، همانند زیارت اربعین و دعای علقمه.4
احمد بن عبداللّه بن قضاعه، پدر بزرگوار صفوانی، یکی از محدّثان شیعه است. او از پدرش روایت نقل میکند.5
صفوانی در حدیث دیگران
صفوانی یکی از فرهیختگان برجسته شیعه درعصر خود بود. تمام شرح حال نگاران به زیباترین سخنان، او را ستودهاند و اندکی از زوایای شخصیت او را به نسلهای آینده شناساندهاند.
نخستین کسی که به معرفی صفوانی پرداخته، فهرست نویس معروف جهان اسلام ابن ندیم (متوفّا: 385 ه .ق) است. او در کتاب گرانسنگ و معتبر خویش درباره صفوانی چنین مینگارد: صفوانی ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه از خواندن و نوشتن بهره نداشت. من او را در سال 344 ملاقات کردم. مردی بود بلند قد، لاغراندام و خوش لباس. او میگفت که: نمیتواند بخواند و یا بنویسد. اما یکی از مردان مورد اطمینان به من گفت: صفوانی در این ادعای خود حقیقت را آشکار نمیکند.6
چگونه ممکن است شخصیتی همانند صفوانی که از فرزانگان و فقیهان شیعه به حساب میآید، بیسواد باشد؟
در پاسخ میتوان گفت که بیسوادی هرگز منافاتی با دانش ندارد. دانشمند و محدّث و فقیه بودن، هدیهای الهی است که بر اثر مجالست صفوانی با دانشمندان بزرگ به آن دست یافت. در طول تاریخ افرادی بودند که مورد عنایت خداوند متعال (یا یکی از امامان علیهمالسلام ) قرار گرفتند و با این که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، جان و دل آنان لبریز از آیات قرآن و سخنان حکیمانه و یا اشعار عارفانه و مرثیههای امام حسین علیهالسلام بود. در روزگار اخیر، کاظم ساروقی با این که اصلاً سواد نداشت، ولی تمام قرآن را حفظ بود، که داستان او زبانزد خاص و عام است.7
نجاشی درباره صفوانی میگوید: شیخ طائفه شیعه، چهرهای موجّه و موثّق، فقیه، فاضل و در نزد پادشاهان زمان از مرتبه بلندی برخوردار بود. همه به او احترام میکردند.8
شیخ طوسی دربارهاش میگوید: ابوعبداللّه صفوانی از فرزندان صفوان بن مهران است. او اطلاعات فراوانی داشت و بسیار دانشمند و نیکو گفتار بود. گفته شده است که او سواد خواندن و نوشتن نداشت و همه کتابهای خویش را از حفظ، برای شاگردانش املاء میکرد. صفوانی آثاری دارد. او دانشمندی شیعه و ساکن بغداد بود.9
سخنان نجاشی و شیخ طوسی درباره صفوانی پایه تمام سخنان شرح حال نویسان پس از آنهاست.10
محدّث قمی درباره صفوانی مینویسد:
دانشمندِ ربّانی و بلندمرتبه، شیخ طائفه، فقیه امامیّه.11
اوج شخصیت صفوانی
یکی از حوادث شگفت انگیز زندگی صفوانی که حکایتگر درون پاک و باور عمیق او به حقّانیت و اصالت مذهب شیعه است، داستان مباهله او با یکی از دانشمندان اهل سنت است.
نجاشی میگوید: صفوانی نزد پادشاهان روزگار خود از منزلت والایی برخوردار بود. رمز شکوه و عظمت او، این بود که در نزد پادشاه موصل ـ امیر ناصرالدین ابن حمدان ـ با قاضی موصل در مورد امامت مباحثه کرد و بعد از بحث و جدال فراوان، نتوانستند یک دیگر را در مقابل دلیل و برهان خویش قانع سازند، تا این که کار به «مباهله» کشید. ابوعبداللّه صفوانی به قاضی موصل گفت: آیا با من مباهله میکنی؟ قاضی موصل پذیرفت. صفوانی روز بعد، با او به این کیفیّت مباهله کرد که انگشتان خویش را داخل انگشتان او قرار داد. بعد از انجام مراسم مباهله، هردو از مجلس خارج شدند و به سراغ کار خود رفتند. قاضی موصل هر روز نزد امیرموصل میشتافت و با او دیدار میکرد. دو روز گذشت و از قاضی خبری نشد. امیر گفت: پیگیری کنید و ببینید که چرا قاضی به این جا نیامده است؟ فرستاده امیر موصل به دنبال قاضی رفت و بعد از مدتی پیش امیر آمد و چنین گزارش داد: از همان زمان که قاضی از نزد شما رفت، دچار تب شد و کف دست او که برای مباهله به سوی صفوانی دراز کرده بود، متورّم و سیاه شد و روز بعد، مرد.
این داستان باعث شد که محبوبیت صفوانی در نزد پادشاهان زمان بیشتر شود.12
استادان
صفوانی در زمره نخبگان عالمان شیعه قرار دارد. او به دنبال تلاش فراوان و حاضر شدن در محضر بزرگان دین و دانشمندان معروف زمان خود و کسب فیض از آنان، دانش عظیمی را اندوخت.
در این جا به نام گروهی از استادان معروف او اشاره میکنیم:
1 ـ محمدبن یعقوب کلینی (متوفّا: 329ه .ق) نویسنده کتاب معروف کافی.
صفوانی از بزرگترین شاگردان کلینی بود.13
2 ـ علی بن ابراهیم قمی، نویسنده تفسیر قمی، که تا سال (307 ه .ق.) در قید حیات بوده. صفوانی از خرمن دانش این مفسر و محدث موجه و موثق شیعه، بهره فراوان برده است.14
3 ـ قاسم بن العلاء. وی از وکلای حضرت ولیعصر(عج) ـ که عمرش طولانی بود و از ناحیه مقدس حضرت مهدی علیهالسلام به ایشان توثیقات رسید ـ به گفته صفوانی، قاسم بن العلاء 117 سال عمر کرد.15
4 ـ حسین بن روح، نایب خاصّ حضرت امام زمان علیهالسلام که ازمنزلت و شأن والایی برخوردار بود و نام او آشنای خاصّ و عام است.16
5 ـ ابوهاشم عمربن عبداللّه مقری.17
6 ـ مروان بن محمد سجّادی.18
7 ـ محمدبن جعفربن بطّه قمی.19
شاگردان
جمع زیادی از معارفطلبان و دانش پژوهان به گرداگرد شمع وجود صفوانی اجتماع کردند و از سرچشمه دانش و کمال او بهره بردند. اکنون به نام بعضی از آنان بسنده میکنیم:
1 ـ ابوالعباس احمد بن علی بن نوح سیرافی، استاد بزرگوار نجاشی.
سیرافی میگوید: در سال 352 ه .ق. صفوانی در شهر بصره برای من حدیث نقل کرد.20
2 ـ شیخ مفید.21
3 ـ تلعکبری22 که نامش هارون بود. کنیهاش ابومحمد، یکی از بزرگترین دانشوران سده چهارم هجری بود که در سال 385 ه .ق. رحلت کرد.23
4 ـ حسین بن محمد بن سعید خزاعی.24
5 ـ احمد بن محمد بن عیّاش جوهری.25
6 ـ حسن بن القاسم محمدی علوی، استاد شیخ طوسی.26
7 ـ ابوغالب زراری (285 ـ 368 ه .ق.).
نامش محمد بود و او از نوادگان زرارة بن اعین، صحابی برجسته ومشهور امام باقر و صادق علیهماالسلام است. ابوغالب یکی از بزرگترین محدثان موجه و برجسته شیعه است.27
آثار
از آن جا که صفوانی محدّثی توانمند و عاشق اهلبیت عصمت بود، در راستای ترویج و نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام کتابهای ارزندهای را از حفظ املا و انشاء کرد28 و پدید آورد؛ از جمله: بلغةالمقیم، زاد المسافر، ثواب القرآن، الرّدّ علی ابن رباح الممطور، الرّدّ علی الواقفه، الغیبه و کشف الحیره. الامامه، الرّدّ علی اهل الاهواء، الطلاق الثلاث، الجامع فی الفقه، انس العالم و ادب المتعلّم، معرفةالفروض، لیلة و یوم، غررالاخبار و نوادرالآثار، التصرّف، تحفة الطالب و بغیه الراغب، المنازل و النهی عن کلّ بدعه.29
گزینشی از روایات صفوانی
چگونگی شهادت معصومین علیهمالسلام
صفوانی میگوید: حسین بن روح، سفیر خاصّ حضرت ولیعصر علیهالسلام به من گفت: یحیی بن خالد برمکی به وسیله خرمای زهرآلود، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رسانید. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام از دنیا نرفتند مگر با شمشیر دشمنان اسلام یا به وسیله زهر. حضرت رضا علیهالسلام را زهر دادند. فرزندان آن بزرگوار امام محمدتقی، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام را با زهر به شهادت رساندند.30
منزلت امام حسین علیهالسلام
ابوسعید خدری، صحابی معروف پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله گفت: از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله بارها شنیدم که به امام حسین علیهالسلام فرمود: تو امام، فرزند امام و برادر امام هستی! نُه امام معصوم علیهمالسلام از نسل تو به وجود خواهند آمد که نهمین آنان قائم آل محمد(عج) است.31
محبت اهلبیت عصمت علیهمالسلام
انس بن مالک گفت: رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به یاران خویش فرمود: یاران من! هرکس اهلبیت مرا دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد و هرکس دست به دامن اوصیای من بزند، به محکمترین دستگیرهها چنگ زده است. امامان دوازده نفرند، به شماره نقیبان بنیاسرائیل.32
فرقه های مسلمانان
علی علیهالسلام فرمود: پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: امت من به 73 گروه متفرق و پراکنده میشوند. یک گروه از آنها برحقّند و بقیه هلاک شدگانند. سپس پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیهالسلام فرمود: هرکس ولایت و امامت شما را قبول کند و از دانش شما اقتباس کند، [برحق است]. عرض کردم: امامان چند نفرند؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.33
رحلت
صفوانی بعد از عمری تلاش و کوشش در راه تقویت بنیادهای دین و اثبات حقّانیّت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام ، سرانجام در نیمه دوم سده چهارم هجری به دیار پاکان و جان های مقدس شتافت. تاریخ دقیق غروب این ستاره تابناک آسمان علم و دانش معلوم نیست.
کوثر :: تابستان 1381، شماره 54
___________________________
1. رجال نجاشی، ص 393؛ فهرست شیخ طوسی، ص 133؛ رجال شیخ طوسی، ص 530؛ خلاصه علامه، ص 144؛ جامع الروات، ج 2، ص 61؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ روضات الجنّات، ج 6، ص 121؛ الکنی و الالقاب، ج 2، ص 380؛ فوائد الرضویه، ص 389؛ ریحانةالادب، ج 3، ص 452؛ الذریعه، ج 2، ص 333 و اعلام الشیعه فی القرن الرابع، ص 252.
2. رجال نجاشی، ص 140.
3. رجال کشی، ج 2، ص 740؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 99 و ریحانةالادب، ج 3، ص 453.
4. الکنی و الالقاب، ج 2، ص 381، احمدبن نوح سیرافی، استاد نجاشی.
5. رجال نجاشی، ص 140.
6. فهرست ابن ندیم، ص 247.
7. به نقل از حضرت آیةاللّه موسی زنجانی، نیز ر.ک: کربلایی کاظم ساروقی، مؤسسه در راه حق، قم.
8. نجاشی، ص 279.
9. رجال شیخ طوسی، ص 530.
10. خلاصه، ص 144؛ روضات الجنات، ج 6، ص 121 و هدیةالاحباب، ص 188.
11. فوائدالرضویه، ص 389.
12. رجال نجاشی، ص 280؛ ریحانه الادب، ج 3، ص 453؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ فوائدالرضویه، ص 389؛ تحفةالاحباب، ص 218 و قاموس الرجال، ج 9، ص 67.
13. اعلام الشیعة فیالقرن الرابع، ص 238.
14. همان و رجال نجاشی، ص 174 و روضات الجنات، ج 6، ص 121.
15. اعلام الشیعة فی القرن ارابع، ص 238 و کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 310.
16. کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 388.
17. کفایةالاثر، خزاز قمی، ص 28.
18. همان، ص 155
19. رجال نجاشی، ص 59.
20. همان.
21. ریحانةالادب، ج 3، ص 452.
22. الذریعه، ج 2، ص 333.
23. ریحانةالادب، ج 1، ص 345.
24. کفایةالاثر، ص 28.
25. همان، ص 73.
26. فهرست شیخ طوسی، ص 53.
27. اعلام الشیعة، فیالقرن الرابع، ص 252.
28. همان و الکنی والالقاب، ج 1، ص 129.
29. فهرست شیخ طوسی، ص 271.
30. رجال نجاشی، ص 393؛ فهرست شیخ طوسی، ص 271؛ الذریعه، ج 2، ص 333؛ معجم المؤلفین، ج 8، ص 288؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 67 و معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 8.
31. کتاب الغیبه، ص 381.
32. کفایةالاثر، ص 28.
33. همان، ص 74.
34. همان، ص 155.