آيا حضرت يحيى توانست از زكريا ارثى ببرد؟

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

بعضى اعتراض كرده اند كه ارث زكريا (ع) را، نمى توان به مال تفسير
كرد، زيرا كه يحيى (ع) نتوانست از مال پدر چيزى به ارث ببرد، چون در زمان حيات او به شهادت رسيد، و از اين رو بايد ارث را، به ارث نبوت تفسير كرد كه يحيى (ع) آن را به دست آورده، و بدين ترتيب دعاى زكريا (ع) هم، به استجابت رسيده است.
اما بايد دانست كه اين اعتراض، نمى تواند به بخشى از معنى ارث اختصاص يابد، چون يحيى (ع) هم چنان كه از پدر مالى به ارث نبرد، در نبوت نيز جانشين او نشد. بعلاوه آن چه از علم و فيض نبوت بدو رسيد، هرگز موروثى نبود و درخواست زكريا (ع) هم با آن تطبيق نمى كرد. چون آن حضرت از خداوند خواسته بود، بدو وارثى عطا كند كه بعد از مرگ، ميراث بر او باشد. چنانكه در دعاى خود گفت: « و انى خفت الموالى من ورائى» يعنى مى ترسم بعد از مرگ من... اين سخن او به خوبى نشان مى دهد كه او وارثى مى خواست كه جانشين او شود نه پيامبرى كه با او همزمان باشد، و گرنه ترسى كه او از موالى، و پس از وفات خود، داشت بر جاى خود مى ماند. بهر تقدير بايد آيه ى شريفه ى مذكور را، به وجهى تفسير كنيم كه چنين ابهاماتى در آن نباشد. يعنى بگوئيم: «جمله «يرثنى و يرث من آل يعقوب» در مقام جواب دعا و معنى آن چنين است: فرزندى به من عطا كردى كه از من ارث مى برد، والا نمى توان آن را در محل صفت دانست به نحوى كه بنابر مدلول آن زكريا از خداى خود، ولى ارثى درخواست كرده باشد. به نظر ما آنچه حضرت زكريا (ع)، از پروردگار خود درخواست كرد- و آن داشتن فرزند پسرى بود- برآورده شد، اما ارث بردن مال يا نبوت، جزيى از درخواست او نبود، بلكه از لوازم تقاضاى او (ع) بود.
اگر جمله را در محل صفت، يا محل دعا بدانيم، داراى اعراب مختلفى خواهد شد، يعنى اگر وصفيه باشد، مرفوع و اگر جواب باشد، مجزوم است و اين هر دو صورت در قرائت آن وارد شده است.
اما وقتى قصه ى زكريا (ع) را در جاى ديگرى از قرآن كريم بررسى كنيم، مى بينيم:او از خداى خود، تنها ذريه طيّبه اى آرزو مى كند. خداوند تعالى در سوره ى آل عمران، آيه 38 مى فرمايد: «در آن هنگام زكريا عرض كرد، پروردگارا مرا به لطف خويش فرزندى پاك سرشت عطا فرما». و از آنجا كه بهترين راه براى فهم دقيق قرآن كريم، استناد به خود قرآن است، از اين آيه فهميده مى شود كه زكريا (ع) در دعاى خود خواسته ى زيادى نداشت، و جز ذريه ى طيّبه، چيزى از خداى خود نمى خواست در يكجاى ديگر، قرآن كريم دعاى زكريا (ع) را در جمله اى جمع كرده، و نيز در جايى ذرّيه و اوصاف آن را با دعاى مستقلى بيان فرموده است. در نتيجه جمله ى «هبلى من لدنك وليا» جمله اى است در بيان طلب ذرّيه و جمله ى «واجعله ربى رضياً» درخواست پاك بودن ذريه است.وقتى اين دو جمله را با هم جمع كنيم به همان معنايى مى رسيم كه جمله ى «هب لى من لدنك ذريه طيّبه» افاده مى كند. و بالاخره با مقايسه اين دو جمله قرآنى، جمله ى (يرثنى) از موضوع دعا خارج مى گردد، و بى شك بايد جواب دعا دانسته شود.