آفرينش آغازين

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها و انشاها بلا احتذاء امثلة امتثلها.
همو كه همه چيز را آفريد، نه از چيزى كه پيش از آن باشد و نه (بر پايه ى الگو و نمونه اى كه از آن بيرون كند.
ابداع و ابتداع: در مفردات آمده است:
الابتدع، انشاء صنعة بلا احتذاء و اقتداء و اذا استعمل فى الله تعالى فهو ايجاد الشى ء بغير اله و لا مادة و لا زمان و لا مكان.
ابداع، پديد آوردن چيزى و پرداختن كارى است، بدون نمونه و الگوى پيشين، و هر گاه در مورد خداى تعالى منظور شود، عبارت است از پديد آوردن چيزى، بدون ابزار و ماده و بى دخالت زمان و مكان.
بديع: وصف ذاتى است، به معناى «مبدع» يعنى آفريننده ى بى نمونه و مثال و بى سابقه ى ماده و مدت است [مفردات، ص 111.] و به معناى «مبدع»، آفرينش بى مانند؛ چنان كه خلق و تقدير و تصوير و انشا، نوعى پديد آوردن با مانند و سابقه و از چيز ديگر است.
ابداع، مصدر باب افعال از ماده «بدع» و به معنى آفرينش آغازين يا مطلق، يا چيزى را بدون نمونه و الگوى پيشين پديد آوردن است.
در قرآن كريم، اين ماده دوبار در شكل «بديع» به معنى مبدع يا خالق و يك بار در شكل «ابتدعوا» و به معنى از خود ساختن، به كار رفته است: «بديع السموات و الارض...». [سوره ى بقره، آيه ى 117، سوره ى انعام، آيه ى 101.] «و رهبانية ابتدعوها...». [سوره ى حديد، آيه ى 27.]
در دو مورد نخست واژه بديع، به معنى خالق است و كلمه ى خلق، در صيغه هاى گوناگون، بيش از همه در كتاب مجيد، براى رساندن مفهوم آفرينش، پديد آوردن و هستى بخشيدن، آمده است؛ چنانكه «فطر» نيز در مواردى به همين معنا به كار رفته است:
فاطر السموات و الارض... [سوره ى انعام، آيه ى 14.]
البته در كلام بارى، ميان آفرينش آغازين و استمرار هستى و بازگرداندن به هستى، فرق نهاده مى شود:
انه يبدو الخلق ثم يعيده... [دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 372 (واژه ابداع).]
به روايت سدير صيرفى، از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه در توضيح و تبيين معناى «بديع السموات و الارض» فرمود:
ان الله- عز و جل- ابتدع الاشياء كلها بعلمه على غير مثال كان قبله فابتدع السموات و الارضين و لم يكن قبلهن سموات و لا ارضون اما تسمع لقوله: «و كان عرشه على الماء». [الميزان، ج 1، ص 258.]
خداى عزيز و متعال، بر اساس آگاهى خوشى، همه چيز را بدون نمونه و الگوى پيشينى، پديد آورد؛ بدين معنا كه آسمانها و زمينها، از پس آنكه نبودند، پديد آمدند. سپس فرمود: آيا سخن خدا را نشنيده اى كه فرموده: «و عرش او بر آب بود»؟
بنابراين، «ابداع» به معنى آفرينش آغازين است كه بى سابقه ى ماده و مدت، و بدون نمونه و تقليد، صورت گرفته است و مى نماياند كه اصول عالم، چون ماده و زمان و مكان و طبيعت آسمان ها و زمين، پديده هايى از مقوله «امر» هستند كه بيواسطه و به اراده و فرمان خداوند، تحقق يافته اند. على عليه السلام در خطبه 88 نهج البلاغه مى فرمايد:
الذى ابتدع الخلق على غير مثال امتثله و لا مقدار احتدى عليه، من خالق معهود كان قبله. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 2، ص 693.]
او خداندى استكه بدون صورتومثالى كه از آن اقتباس كرده باشد، جهانيان را بيافريد، و بدون سنجش و اندازه گيرى مخلوقاتى كه آفريدگارى پيش از خلق جهان آفريده باشد؛ و خداوند عالم، از روى نمونه و مدلى كه خالق و معبود سابق به كار برده، جهان را خلقت كرده و از آن تبعيت كرده باشد. و در سخن ديگر مى فرمايد:
مبتدع الخلائق بعلمه، و منشئهم بحكمه بلا اقتداء و لا تعليم، و لا احتذاء لمثال صانع حكيم و لا اصابة خطا و لا حضرة ملا. [شرح نهج البلاغه، خطبه 233.]
(خداى متعال) با دانش و آگاهى خود، ايجاد كننده ى آفريده هاست و با امر و فرمان خود، خلق كننده ى آنان است، در حالى كه نه پيروى از كسى كرده و نه آموزشى يافته، و نه بهره مند از نمونه ى صنعت كار دانا و دورانديشى بوده؛ نه به خطا و اشتباهى برخورده و نه از حضور جماعتى، استفاده كرده است.
بنابراين، آفرينش كائنات، ابداعى است؛ يعنى هيچ سابقه ى هستى نداشته است. البه معناى ابداع آن نيست كه خداوند، عالم را از «عدم» پديد آوره است، يعنى هيچ گاه عدم، ماده و موضوع جهان هستى نبوده است؛ چرا كه اولا عدم، چيزى نيست تا ماده و موضوع عالم باشد. ثانيا آفرينش از عدم، مستلزم تناقض و امرى محال است. بدين روى، دختر بزرگوار پيامبر صلى الله عليه و آله نفرمود: «ابتدع الاشياء من العدم».
ابداع به معناى تصادف نيز نيست؛ چنانكه در تصادف براى موجود، سابقه ى وجودى نيست. همچنين در ابداع نيز سابقه ى وجودى براى حقيقت ابداع شده، وجود ندارد؛ زيرا تفارق امر ابداعى و تصادفى، در اين است كه موجود ابداعى، بى سابقه ى علت مادى است؛ اما موجود تصادفى، با اينكه معلول و حادث است، فاقد علت فاعلى است.
بديهى است كه تحقق معلول، بدون علت فاعلى، امرى محال و ممتنع و غير معقول است و بر خلاف موجودى كه بى سابقه ى علت مادى پديد آمده باشد؛ اگر چه تصورش در قلمرو طبيعت تا حدودى دشوار است؛ ولى در عرصه ى جهان هستى، با اندك تامل و دقت براى صاحبان انديشه، پذيرش آن چندان دشوار نيست. زيرا اگر خداوند، آفرينش را در چيزى و يا از چيزى كه به عنوان موضوع و ماده و ظرف و محل آفرينش است، آفريده بوده، مستلزم تسلسل باطل مى شد؛ چرا كه خود آن ماده و ظرف و محل نيز محتاج و نيازمند ماده و محل و موضوع ديگر داشت: «و هلم جرا...».
به همين جهت، فاطمه عليهاالسلام نفرمود: «و ابتدع الاشياء من شى ء»؛ بلكه معناى ابداع، مانند روشن شدن نور است در تاريكى. لذا تعبير ظريف و دقيق «لا من شى ء كان قبلها» را آورده تا بدين محذورات، پاسخ گويد و به روشنى بفهماند كه آفرينش، نه تكرار يك عالم قبلى است (لا تكرار فى التجلى)، و نه از روى نمونه و طرح و الگويى پيشين، ايجاد گشته، و نه در موضوع محلى پرداخته شده است.