آفتاب در حجاب

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

جابر بن عبد اللّه‏ انصارى مى‏گويد : امام على عليه‏السلامبراى ما سخنرانى مى‏كردند . پيشاپيش جمعيت ، چند نفر از اصحاب پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمحضور داشتند از جمله : انس بن مالك ، براء بن عازب انصارى ، اشعث بن قيس و خالد بن يزيد بجلى . سپس روى به يك يك اين چهار نفر نمودند . نخست از انس بن مالك پرسيدند : « اى انس اگر تو شنيده باشى كه رسول خدا در حق من فرمودند : هر كس من مولاى او هستم على مولا و پيشواى اوست و امروز به رهبرى من گواهى ندهى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا مى‏كند ؛ چنان كه لكّه‏هاى سفيد آن سر و صورتت را فرا مى‏گيرد و عمّامه‏ات آن را نمى‏پوشاند . سپس رو به اشعث كردند و فرمودند : امّا تو اى اشعث اگر شنيده‏اى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمدر حق من چنين گفتند ، و امروز گواهى ندهى آخر عمر از هر دو چشم كور مى‏شوى . و تو اى خالد بن يزيد ، اگر در حق من چنين شنيده‏اى و امروز كتمان كنى و گواهى ندهى خداوند تو را به مرگ جاهليت مى‏ميراند . اما تو اى براء بن عازب ، اگر شنيده‏اى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم چنين فرمودند و اينك گواهى به ولايت من ندهى ، در آنجايى مى‏ميرى كه هجرت كرده‏اى » .
هر چهار نفر در روز غدير خم اين جمله را از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شنيده‏اند ولى آن را كتمان يا انكار كردند . جابر بن عبد اللّه‏ انصارى مى‏گويد : به خدا سوگند پس از مدّتى انس بن مالك را ديديم كه بيمارى برص گرفته ، به طورى كه نمى‏تواند با عمّامه‏اش لكّه‏هاى سفيد اين بيمارى را از سر و روى خود بپوشاند . اشعث را ديدم كه از هر دو چشم كور شد و مى‏گفت : سپاس خداوندى را كه نفرين على عليه‏السلام در مورد كورى دو چشمم در دنيا بود ، و مرا به آخرت نفرين نكرد كه در اين صورت در آخرت براى هميشه عذاب خواهم شد . خالد بن يزيد را ديدم كه در خانه خود مرد . خانواده‏اش خواستند او را در منزل دفن كنند ، قبيله « كِنده » با خبر شدند و هجوم آوردند و او را به رسم دوران جاهلى كنار درِ خانه دفن كردند و به مرگ جاهليّت مرد . اما براء بن عازب ، معاويه او را حاكم يمن كرده بود و او در يمن از دنيا رفت . همان‏جايى كه از آن هجرت كرده بود[1] .
--------------------------------------------------------
[1] .  حكايت‏هاى شنيدنى : ج1 ، ص102 .