طلوع گل محمدی

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی‏ الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت.
شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری می‏کنند که باردرخت نبوت را برگیرند.

ناگهان گل‏های وجود شکوفا شده به عطر افشانی می‏پردازند.
نسیم می‏ وزد..
پرندگان هوا نغمه سرایی می‏کنند..
فرشتگان سپاسگزارانه سر به سجده می ‏افکنند.
در آن روز فرخنده و زیبا، همراه با هلهله ملائک، پرفروغ ‏ترین شعاع نور محمد،طلوع می‏کند.
و.. زهرا به دنیا به می‏ آید..
پدرش به او می‏نگرد، گویا به آیینه نگریسته; خود را در سیمای دخترش می‏بیند..
خود را با تمام وجود:
با سیما.. با شکل.. با شمایل.. با رنگ..
با زیبایی.. با اخلاق.. با منش.. و با منطق.
او آن چنان به این دختر، از هر نظر، شباهت دارد که گویا او پدر را به دنیا آورده! و ام ابیها است. یا این که دو روح اندر یک بدن; نه! اشتباه نکنم; یک ‏روح است در دو بدن! او آیینه تمام نمای پدر است و همه فضایل و ملکات اخلاقی ومعنوی و وارث حقیقی همه خوبی‏ ها و برتری ‏ها و کمال ‏ها.
گل خوشبوی محمدی است که گل ‏های معطر روزگار را تحت‏ الشعاع قرار داده.
گلی است که بوی خوش عطرش آسمان و زمین وجود را تا برقرار است فرا می‏گیردو اگر کسی این بوی عطر را استشمام نکند، خود مشکلی دارد که باید به سامان دهی ‏خویشتن بپردازد! به هر حال، زهرا زاده شد. پدر و مادر خرسندی غیر قابل توصیفی‏ داشتند. گرمی وجود زهرا قلب پیامبر را حرارت بخشید و سیمایش از خوشحالی،فرخنده و گلگون شد. و فروغ نورش تابش آفتاب را شرمسار کرد.
محمد و خدیجه که پیوسته شکوفایی گل محمدی را می‏دیدند، بر سرور و خرسندی شان‏ افزوده می‏شد. راستی مگر نه هر پدر و مادری از دیدن فرزندشان خوشحال می‏شوند واحساس خوشبختی و سعادت می‏نمایند؟ ولی در این جا، مطلب فراتر از این است، زیراپیامبر نه تنها خوشحال است که برای این فرزند، عظمت و مقامی والا قایل است، چراکه فاطمه نه تنها دختر این پدر است که دختر برترین انسان روی زمین است. او دختر خاتم‏ المرسلین است. او از چنان حسب و نسب و شخصیت و مقامی برخوردار است که ‏هیچ کس به آن مقام نخواهد رسید.
و اگر پیامبر دست زهرا را می‏بوسد و برای او احترام فراوانی قایل است، برای‏این است که: زهرا مادر عترت طاهره است و یازده امام از این وجود مقدس به دنیا خواهند آمد.
اگر پیامبر زهرا را تعظیم و تکریم می‏کند، برای این که زهرا صدف گوهر ولایت وکانون آفتاب امامت است.
اگر زهرا مورد تقدیر و ستایش پیامبر است، برای این که زهرا مجسمه خواستارهای‏ قرآن و نماینده احکام اسلام است.. و زهرا عصاره عفت و عصمت و پاکدامنی و تقوا وپارسایی و فضیلت است.
اگر پیامبر هر صبحگاهان به در خانه زهرا می‏آید و «السلام علیکم یا اهل‏ البیت‏» سر می‏دهد، برای این که ذریه پاک پیامبر از مجلی و مشکات زهرای اطهرباقی و برقرار خواهد ماند چه او تفسیر انا اعطیناک الکوثر است.
اگر پیامبر پیش و پس از هر سفری به در خانه زهرا می‏آید و بر پیشانی مبارکش‏ بوسه می‏زند، به خاطر این است که زهرا اختر سپهر رسالت و صدرنشین بساط پروردگار و گوهر شهوار کائنات و درخشنده‏ ترین ستاره افلاک ایزد منان و نقطه پرگار همه‏ فضیلت ‏ها و خوبی ‏ها و در یک کلمه محور همه کمال‏ها است.
اگر پیامبر برای زهرا آن همه عظمت و مقام قایل است ‏برای این است که زهرا پس‏از او نخستین مدافع و پشتیبان رسالت و ولایت‏خواهد بود و صدای رسای حق و حقیقت‏ و حامی نبوت و امامت.
اگر پیامبر «فداها ابوها» می‏گوید و به احترام این فرزند بر دستش بوسه‏ می‏زند که هیچ پدری هرگز دست دخترش را نبوسیده است‏ به خاطر این است که: این‏ دست از حق علی و جانشین و وارث پیامبر دفاع خواهد کرد تا آن جا که از ستم ‏دشمنان پهلویش می‏شکند.
اگر پیامبر که تمام فرشتگان و کائنات ارضی و سمایی برایش تعظیم می‏کنند، دربرابر زهرا خم می‏شود و او را تعظیم و تجلیل می‏کند، به خاطر این است که: زهرافروغی از نور نبوت است که اگر نبوت به محمد ختم نمی‏شد، زهرا خود یک پیامبربود! و تعجب نکنید از این سخن که به ناحق نگفته‏ ام.
و.. زهرا در کنار چنان پدر و مادری به زندگی خود ادامه می‏دهد و در زیر سایه‏ پیامبر رشد می‏کند و خلق عظیم را از پدر چنان که شایسته او هم هست فرامی‏گیرد. شاید به حساب ما مادی نگران خردسالی است که باید وقتش را صرف بازی و لهو کند ولی از نظر مقام و وقار چون انسانی است کامل که از دنیای انسان‏های‏ مادی صفت فاصله گرفته و در اعماق فکرش جز خدا کسی نبیند و روانش را جز او کسی‏ نخواند. او از هرچه کوچک و ناچیز است دور می‏باشد: از بازی.. از لهو.. از افکارکودکانه..
از سخن بی‏هوده و از هرچه حقیر و پست است.
منشی چون پیامبر و خوی و خصالی چون خوی فرشتگان دارد.
هرگز لحظه ‏ای از خدا غافل نیست و نه تنها از گناه و لغو بی‏زار است که حتی نیت‏ آن را نمی‏کند و هرچند هنوز به حد بلوغ ظاهری نرسیده است که از هر بالغی بالغ ‏ترو هر عاقلی عاقل ‏تر و از هر خداشناسی خداشناس ‏تر است.
من چه گویم که نمی‏توان زهرا را با این بیان قاصر و ناقص، معرفی کرد: همین‏کافی است که پیامبر درباره‏ اش می‏فرماید:
«ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها» خداوند برای خشنودی زهرا خشنود می‏شود و برای خشم فاطمه، خشمگین می‏گردد.
و همین کافی است که او روح و روان پیامبر و پاره تن او است «فاطمه روحی التی‏بین جنبی‏»، «فاطمه بضعه منی من اغضبها فقد اغضبنی‏» فاطمه پاره تن من است‏ و آن چه او را به خشم می ‏آورد مرا بی‏گمان خشمگین می‏سازد.
جابر می‏گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دلیل نام‏گذاری فاطمه زهرا(س) به ‏این نام چیست؟
فرمود: «لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته، فلما اشرقت اضات السموات‏ والارض بنوره‏»(بحارالانوار، ج‏43، ص‏12) برای این که خدا فاطمه را از نور عظمت‏ خویش آفرید و چون فروغش به آسمان‏ها و زمین پرتو افکند، همه آن‏ها را به نور خود روشن و منور ساخت.
ای فروغ نور خدا.. و ای روح پیامبر.. و ای تنها کفو علی.. و ای صدف گوهرولایت; ما امروز به یاد تو و به نام تو جشن ولادت می‏گیریم; نظر لطفی به شیعیان وپیروان راهت و گدایان درگاهت ‏بنما و آنان را از شر دشمنانت‏ برهان که تنها به ‏خاطر محبت وجود مقدست مورد خشم بیگانگان قرار گرفته ‏اند، ولی کور خوانده ‏اند دشمنانت! که اگر ما را قطعه قطعه کنند دست از پیروی تو نخواهیم برداشت و جزشفاعت تو چیزی در سر نخواهیم پروراند; پس به فریاد ما برس ای فریادرس ‏بی‏چارگان، و ما را دریاب ای واسطه فیض فرمانده کون و مکان.
عزیزان! پیروان زهرا(س)! روز ولادت زهرای اطهر و فرزند برومند و پیرو راستینش،رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) بر شما مبارک باد.